چکیده:
اهمیت به کارگیری روشهای تربیت دینی با رویکردهای عقلانی و به کارگیری تفکر انتقادی در تربیت در روزگار کنونی مورد توجه اندیشمندان تعلیم و تربیت قرار دارد. اما امکان همکناری گزارههای دینی اسلامی با مؤلفههای تفکر انتقادی ملزم به بررسیهای نظری و تجربی گسترده است. تحقیقات صورت گرفته در خارج از ایران نشان از رابطه منفی این دو مؤلفه دارد. این مقاله بر آن است به بررسی رابطۀ تفکر انتقادی و ابعاد اصلی دینداری (بعد باور، مناسک و تجربه) دانشجویان را با استفاده از روش کمی پیمایش و با ابراز پرسشنامه بپردازد. جامعه آماری را دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاههای الزهرا، امام صادقg و شهید بهشتی؛ از مجموع دانشگاههای دولتی تهران، تشکیل میدهند. تعداد نمونۀ تحقیق از طریق فرمول کوکران و با روش نمونهگیری متناسب با حجم 370 نفر تعیین شد. نتایج نشان میدهد که بین میزان تفکر انتقادی و ابعاد دینداری؛ باور، مناسک و تجربه، رابطۀ معنادار و مثبت وجود دارد. همچنین از بین خرده مقیاسهای تفکر انتقادی، خرده مقیاس ذهن باز با هیچیک از ابعاد رابطه معناداری ندارد. در مورد بعد باور، علاوهبر ذهن باز، کنجکاوی نیز رابطه معناداری با این بعد ندارد. از دیگر نتایج این پژوهش بالا بودن میزان ابعاد باور و تجربه در بین دانشجویان و پایین بودن میزان بعد مناسک در بین آنان میباشد. از نظر میزان تفکر انتقادی نیز 20 درصد از دانشجویان در سطح بالایی از تفکرانتقادی قرار دارند.
خلاصه ماشینی:
بررسی همکناری تفکر انتقادی و ابعاد دینداری در میان دانشجویان کارشناسی ارشد فاطمه عموعبدالهی 1 خدیجه سفیری 2 چکیده اهمیت به کارگیری روشهای تربیت دینی با رویکردهای عقلانی و به کارگیری تفکر انتقادی در تربیت در روزگار کنونی مورد توجه اندیشمندان تعلیم و تربیت قرار دارد؛ اما امکان همکناری گزارههای دینی اسلامی با مؤلفههای تفکر انتقادی ملزم به بررسیهای نظری و تجربی گسترده است.
این مقاله بر آن است به بررسی رابطۀ تفکر انتقادی و ابعاد اصلی دینداری (بعد باور، مناسک و تجربه) دانشجویان را با استفاده از روش کمی پیمایش و با ابراز پرسشنامه بپردازد.
اما تحقیقات میدانی و تجربی نشان میدهد میان تفکر انتقادی و سبک شناختی عقلانی با باورهای مذهبی رابطۀ منفی وجود دارد، این تحقیقات که عموماً در خارج از ایران انجام شده است، در بررسیهای خود غالباً به این نتیجه رسیدهاند که افراد با تفکر انتقادی بالاتر و سبک شناختی منطقی و عقلانی، باورهای مذهبی کمتری را مورد پذیرش قرار میدهند (پنی کوک و دیگران، 2013؛ رزمیار و ریو، 2013؛ گرویس و نورنزیان، 2012).
از اینرو، در پژوهش حاضر برآنیم تا به بررسی این رابطه میان دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاههای دولتی تهران بپردازیم، دانشجویانی که انتظار میرود از نظر سطح تفکر انتقادی در درجه بالاتری قرار داشته باشند و بعد از گذراندن دوران بحران هویت نوجوانی و ابتدای جوانی و همچنین با وجود آشنایی با نظامهای عقیدتی مختلف و گاه متضاد با عقاید دینیشان، توانسته باشند به هویت و تفکرات پایدارتری برسند.