چکیده:
در برخي از آيات قرآن و نيز در بيان پيامبر اسلام، از گروهي با عنوان «اهل بيت» ياد شده كه از هرگونه پليدي پاك هستند و فضيلت ها و موقعيت هاي ويژه اي در اسلام دارند. همين امر، موجب توجه خاص خاورشناسان به اين واژه قرآني و نگارش آثار متعددي در اين زمينه شده است. مقاله «اهل بيت» اثر موشه شارون در دايرهالمعارف قرآن لايدن، ازجمله اين آثار است كه پژوهش حاضر، به معرفي و نقد آن مي پردازد. مقاله يادشده داراي قوت ها و ضعف هاي متعددي است. مفهوم شناسي واژه «اهل» در قرآن، ذكر حديث سفينه، اشاره به آياتي كه واژه «اهل بيت» در آنها به كار رفته و همچنين بيان اينكه حديث كساء، يكي از مشهورترين رواياتي است كه در منابع فريقين درباره تفسير آيه 33 سوره احزاب نقل شده، از نكات مثبت اين مقاله است. در مقابل، برخي از ضعف هاي آن عبارتند از: مفهوم شناسي ناقص از واژه «اهل بيت»، انطباق آن مفهوم بر قبيله قريش، تحليل نادرست از برخي روايات و تفسيري مبهم از پيام سياسي حديث كساء. در نوشتار تحليلي حاضر، به اشكالات يادشده پاسخ داده مي شود.
خلاصه ماشینی:
"مفهومشناسی واژه «اهل» در قرآن، ذکر حدیث سفینه، اشاره به آیاتی که واژه «اهلبیت» در آنها به کار رفته و همچنین بیان اینکه حدیث کساء، یکی از مشهورترین روایاتی است که در منابع فریقین درباره تفسیر آیه 33 سوره احزاب نقل شده، از نکات مثبت این مقاله است.
(Sharon, 2004 B: 4 / 50) همانطور که مشاهده میشود، نویسنده اولا بهگونهای این سطور را نگاشته که گویا اعتقاد به «پنجتن منتخب» بهعنوان تفسیر اصلی شیعه از اصطلاح «اهلبیت»، ساخته ذهن شیعیان است؛ ثانیا، طهارتی که شیعه با توجه به آیه 33 سوره احزاب برای این «پنجتن» قائل است، تنها به این دلیل است که ایشان را برگزیده میداند؛ درحالیکه انتخاب «اهلبیت» در مقام رهبران الهی مردم و نیز عصمت آنان از خطا و اشتباه، برآمده از ادله استوار عقلانی و وحیانی (قرآن و سنت نبوی) است.
شیعیان دوازدهامامی براساس ادله استوار کلامی، ازجمله حدیث غدیر، (صدوق، 1378 ق: 1 / 55؛ 2 / 48 ـ 47؛ کلینی، 1407: 1 / 294) حدیث ثقلین (صدوق، 1410: 65؛ مجلسی، 1403: 22 / 476) و آیه ولایت، (مائده / 55) به امامان معصوم ایمان دارند و اینکه آنها از طرف خداوند برگزیده شدهاند و ایشان رهبران الهی برای هدایت و سعادت جامعه هستند (طوسی، بیتا: 3 / 559؛ طبرسی، 1372: 3 / 326؛ سید مرتضی، 1407: 2 / 8 ـ 5 و 42 ـ 41؛ مفید، 1413: 65؛ حلی، 1419: 496 ـ 492؛ بحرانی، 1406: 181) بنابراین این ادعای نویسنده نیز فاقد وجاهت علمی است."