چکیده:
شلايرماخر، حقيقت دين را به احساس يا شهود وابستگي به «امر متعالي» تفسير مي كند. پيروان او نيز تفصيل هاي قابل توجهي از اين انديشه ارائه كرده اند. براساس اين رويكرد، «دين»، ادراك غير قابل بيان و تفسيري است كه تجربه گر، آن را در عين هستي خود مي يابد. ازاين رو مي توان گفت ادراك تحقق يافته در تجربه ديني ـ كه متعلق به امر متعالي است ـ از سنخ علم شهودي يا حضوري است، نه از جنس علم حصولي و مفهومي. اين ديدگاه، با اين پرسش مواجه است كه آيا اين نوع ادراك از امر متعالي، كارآيي لازم را در تبيين و اثبات دين دارد يا تبيين و انتقال آن، نيازمند فرايند و ملاك ديگري است كه دين و پيامبر بايد معارف ديني ـ اعم از خداشناسي و ... ـ را از آن طريق به مخاطبان خود ارائه و اثبات كنند. نوشتار حاضر، پس از گزارش تبيين ها از تجربه ديني، به بررسي هستي و چيستي «ادراكِ» متعلق به امر متعالي مي پردازد و نسبت آن را با تبيين، اثبات و دفاع عقلاني از معرفت ديني، با محوريت نظريه شلايرماخر مي سنجد.
خلاصه ماشینی:
"این سخن که: «تجربة دینی، امری محقق است؛ اما موضوع آن معلوم نیست» بههیچوجه معقول نمینماید و نمیتوان امری را مبنای فهم و تفسیر دین قرار داد که خود بر امری نامعلوم مبتنی است؛ اما اگر پاسخ مثبت باشد؛ یعنی تجربة دینی، پیامد امری ادراکی باشد، باید پرسید این ادراک، از کدام انواع و اقسام ادراک است؟ بخشهایی از پاسخ به این پرسش در سخنان پیشگفته روشن شد؛ مثلا به این نکته تصریح شده است که: موضوع و متعلق ایمان، در وجود تجربهگران دیندار، نه به صورت مفاهیم عقلی، که به صورت واقعیتهای شبهمحسوس، مستقیما ادراک میشود.
(باربور، همان: 248) با این تصریح، ماهیت ادراک امر متعالی روشنتر میشود و میتوان گفت آنچه مفسران تجربة دینی درصدد آن هستند، نزدیک به علم حضوری است و شخصی بودن آن را نیز میتوان به این معنا تفسیر کرد.
شلایر ماخر تصریح دارد که تجربة دینی یا همان حس وابستگی مطلق به خدا، امری ادراکی و البته برتر از ادراک نظری است و تنها احساس میتواند بیانگر آن باشد؛ اما این ادراک، غیرقابل توصیف با مفاهیم است.
اکنون با توجه به شخصی، حضوری و انتقالناپذیر بودن علم حضوری، چگونه تجربة دینی که مبتنی بر علم حضوری است، مایة اثبات حقانیت دین (مسیحیت) و دفاع عقلانی از آن خواهد بود؟ در کلام طرفداران نظریة تجربة دینی، از این مطلب سخنی به میان نیامده و حتی دربارة مسیح نیز صرفا به این نکته بسنده شده است که او در پی مشاهدة مستمر امر متعالی (خدا) تجربههای برتری به دست آورده و آن را در اختیار مخاطبان خود قرار داده است؛ اما از اینکه مسیح چگونه یافتههای حضوری خود را برای مخاطبان خود تبیین و اثبات کرده است و مخاطبان چگونه به صدق ادعاهای او پی بردهاند، سخنی به میان نیامده است."