چکیده:
ویلیام جیمز در مقابل دیدگاه قرینه گرایان و بهخصوص کلیفورد دیدگاه خود را
دربارة تاثیر اراده بر باور مطرح کرده است. بر اساس دیدگاه کلیفورد برای همه،
همیشه و همه جا خطاست که باوری را بدون شواهد کافی بپذیرند. ویلیام جیمز
درمقابل، معتقد است که به جای ترسیدن از خطا، که شیوة مورد نظر کلیفو رد
برای اعمال اخلاق بر باور است، بهتر است به رسیدن به حقیقت بیندیشیم. او
می کوشد تا همین دیدگاه را توجیه کنندة باور بداند، به نحوی که افراد در داشتن
باور دینی بتوانند فارغ از قرینه گرایی خود را محق بدانند. دیدگاه جیمز در مقالة
بر سه دیدگاه پراگماتیستی، اخلاقی و روان شناسی او بنا شده است. « ارادة باور »
او تاثیر اراده بر باور را هم از جهت ایجاد باور بررسی می کند، و هم از جهت
کنترل باور. دیدگاه روان شناختی جیمز به ایجاد باور می پردازد و دیدگاه اخلاقی
او به کنترل باور. البته نقدهایی به دیدگاه جیمز وارد م یشود. یکی از نقدهایی که
دیدگاه جیمز باید به آن پاسخ گوید، نسبی شدن ارزش ایمان است. بیشاپ تلاش
می کند تا با افزودن دو شرط به دیدگاه جیمز و تبدیل دیدگاه جیمز به توجیه
برون گرایانة باور دینی، این مشکل را حل کند. این مقاله درصدد است ضمن
ارزیابی دیدگاه جیمز، راه حل بیشاپ برای برون رفت از مشکلات دیدگاه جیمز
را بررسی کند و کفایت آن را بکاود.
خلاصه ماشینی:
او می گوید که بـا دانسـتن مراحل قبلی چگونه می توانیم به باور دست بیابیم ؟ آیا ایجاد باور تنها حالتی از حالات ذهنی است ؟ یا به عنوان امری روش مند و انتقادپذیر می توان آن را مطرح کرد؟ او می گوید که من از این دیدگاه دفاع می کنم : طبیعت عاطفی و احساسی ما نه تنها به طور قانونی می تواند، که باید، بین گزاره ها به انتخاب دست بزند، هرگاه که انتخابی اصیل باشد که بر اساس طبیعت خود نمی توانـد بـر اسـاس زمینه های عقلی مورد تصمیم قرار گیرد (ibid).
نقد دیگری را نیز می توان برای دیدگاه جیمز مطرح کرد و آن این است کـه دسـت کـم دیدگاه جیمز از نظر توجیه باور دینی ، با نگاهی درون دینی نمی تواند تمام نیاز یک مؤمن به آرامش کامل را تأمین کند.
گاهی فردی به دنبال پاسخ این پرسش است که «آیا می توانم به یک بـاور عمـل کـنم ؟» ماننـد زمـانی کـه شخصی که اثبات های وجود خدا را می داند و اشکالات وارد بـر هرکـدام را مـی شناسـد و نمی داند کدام یک موجه تر هستند و به کدام یک می تواند استناد کند، این شخص دچـار ایـن دغدغه می شود که آیا می تواند به ایمان و عمل بر اساس باور ایمانی خود ادامه دهد یا نـه ؟ یا زنی مسیحی که به مردی مسلمان علاقه مند شده و می خواهد بدانـد کـه اگـر بـه خـاطر ازدواج با مرد دینش را تغییر دهد، کاری درست انجام داده یا نه ؟ اما گاهی اوقات فرد به دنبال پاسخ گویی به این پرسش است که «آیا من حق دارم فلان باور را داشته باشـم ؟» در مـورد اول دغدغـة عملـی وجـود دارد و در مـورد دوم دغدغـة معرفت شناختی (٦-٤ :٢٠٠٧ ,Bishop).