چکیده:
هدف این پژوهش شناخت تجربه فیلسوف - معلمی بر اساس تجارب آموزگاران دوره ابتدایی است. مطالعه از نوع کیفی بوده و با استفاده از روش پدیدارشناسی انجامشده است. جامعهی تحقیق شامل کلیه معلمان دوره ابتدایی شهر ایذه است. البته حجم نمونه از ابتدا تعیین نشده است، بلکه بر اساس اصل اشباع دادهها و ته کشیدن اطلاعات درمطالعات کیفی پس از جمعآوری داده از 40 مورد به دست آمد؛ بنابراین نمونهگیری بهصورت هدفمند انجامشده و شامل 40 نفر از معلمان میشود که با آنها مصاحبه شد. ابزارجمعآوری دادهها مصاحبههایی نیمه سازمانیافته است. دادههای حاصل از مصاحبهها بااستفاده از روش پدیدارشناسی ون منن تجزیهوتحلیل شد. سپس درونمایههای این مطالعه در 4 مضموناصلی استخراج و طبقهبندی شدند. یافتههای تحقیق شامل 20 درونمایه بود که درمضمون اول با عنوان وظایف عمده معلم؛ 7 درونمایه شامل: تعیین هدف، برقراری رابطه دوستانه، توجه به تفاوتهای فردی، ایجاد انگیزه، تقویت روحیهی گروهی، تقویت مسئولیتپذیری،ارزیابی دانشآموزان مشخص شدند. در مضمون دوم به نام پرورش تفکر انتقادی؛ 5 درونمایه که عبارتاند از: ایجاد محیطی چالشی، طرح سؤال یا مسئله، ایجاد فرصت برای تفکر و تأمل،انتقاد کردن و انتقادپذیری و روش مشارکتی قرار گرفتند. در مضمون سوم با عنوان پرورش تفکر خلاق؛ 6 درونمایه که عبارتاند از روش کشفی، ایجاد فرصت برای فعالیتهای عملی، تشویق دانشآموزان خلاق، الگوهای خلاق، سؤالات خلاقانه ایجاد حس کنجکاوی مشخص شدند و در مضمون چهارم به نام تعمیق دانش نیز 2 درونمایه که عبارتانداز: تحقیق و پژوهش و وسایل کمکآموزشی قرار گرفتند. ازآنجاکه معلم با شرایط واقعی آموزش سروکار دارد و نسبت به علایق، خواستهها و تواناییهای دانشآموزان آگاهی نسبی دارد، بنابراین میتواند زمینه را برای ایجاد فرایند آموزش و یادگیری خودجوش و پرسشگرانه فراهم کند. همچنین اگر معلم بخواهد که در آموزش تفکر موفق شود، بایدهمانند یک فیلسوف – معلم از همهی عوامل مؤثر در تقویت و پرورش تفکر خلاق و منطقی دانشآموز بهرهمند شود.