چکیده:
در واپسين شمارة اطلاعات سياسي اقتصادي (ش. 302 )، نخستين بخش اين مقاله كه به صورت مجموعه اي از مدخل ها، در قالبي فرهنگ گونه، فراهم آمده و به ترتيبِ حروف الفباي فارسي تنظيم شده بود، از نظر خوانندگان به بعد)، با همان ساختار و به استنادِ شواهدِ « ث» ارجمند گذشت. در اين شماره، دنبالة مقالة مزبور (از بقية حرف برگرفته از آثار گوناگون سعدي ارائه مي شود. بي گمان، معنا و مفهوم واقعيِ شاهد مثالهاي مورد استناد در اين مقاله، هنگامي بيشتر و بهتر مشخص مي شود يا بافتي كه شواهد مزبور در قالب آن (context) كه به ماقبل و مابعد آنها در متن اصلي و يا به تعبير دقيقتر به زمينه قرار گرفت هاند، توجّه شايسته مبذول شود. در غير اي نصورت، اين احتمال وجود دارد كه نظري كه در يك شاهد مثال از قولِ يكي از شخصيتهاي داستان، به طور منفرد و يا ضمن گفت وگوي دو نفره، نقل شده است، به اشتباه، نظر و عقيدة خودِ سعدي تلقي شود؛ و حال آنكه وي، در نقل آن مطلقاً قصد انشاء نداشته است. در اينجا، شايد
ارائة مثالي ب يمناسبت نباشد: در يكي از حكايتهاي گلستان كه حالتِ مناظره دارد، از قولِ يكي از نديمانِ پادشاه وقت خطاب بدو چنين آمده است
خلاصه ماشینی:
"از اینرو، ناگزیر، بهجای مکفول راهی زندان میشود: شـنـیدم کـه در حبـس چنـدی بـماند نه شکوت83 نبـشت و نه فـریاد خواند (همانجا: 1270) از قضا، گذار پارسایی به زندان میافتد و چون با بزرگمرد روبهرو میشود در وجنات او، کمترین اثری از عدم امانت و سوءنیت مشاهده نمیکند از اینرو، خطاب بدو میگوید: نـپـنــدارمــت مــال مـردم خــوری چـه پیـش آمـدت تـا بـه زندان دری؟ (همانجا: 1272) و کفیل در بند او را چنین پاسخ میدهد: بـگـفت: ای جـلـیس مـبـارک نـفـس نـخوردم بـه حیـلـتگـری مـال کـس یـکـی نـاتـوان دیـدم از بـنـد ریش84 خلاصـش نـدیدم به جز بند خویـش85 نـدیـدم بـه نـزدیـک رایــم پـسـنـد مـن آسـوده و دیــگـری پــایبـنـد86 (همانجا: 1275ـ1273) صرفنظر از حکایتهای یاد شده، سعدی، در چندین جای دیگر هم، کرامت را فضیلتی ستودنی میشمارد؛ از جمله ضمن یکی از حکایات گلستان، کرم پیشگی را موجب سعادت دنیا و آخرت میشمارد: آن کس که به دینار و درم خیر نیندوخت سر عـاقـبـت انـدر سر دنیا و درم کـرد خواهی که ممتع87 شوی از دنیی و عقبی با خلـق کـرم کن که خدا با تو کرم کرد (باب هشتم، ص 169) و در دنبالة آن، اجر کرامت را موکول و مشروط بدان میداند که با منتگذاری همراه نشود: درخـت کـرم هــر کـجـا بـیـخ کرد88 گـذشـت از فـلـک شـاخ و بـالای او گـر امـیـدواری کـز او بــرخــوری بــه مـنـت مـنـه اره بـــر پـــای او (همانجا) و نیز توصیه میکند که: گرت ز دست برآید، چو نخل باش کریم ورت بهدست نیاید چو سرو بـاش آزاد (باب هشتم، ص 190) و در جایی دیگر، کرم را مایة نیکنامی بهشمار میآورد: اگــر پـــرورانـــی درخــت کـــرم بــر نـیـکـنـامــی خـــوری لاجــرم (بوستان، باب چهارم، ص 2254:125) و نیز آن را موجب پوشاندن عیبها و نقصها میداند: ور کــریــمــی دو صــد گـنــه دارد کـرمـش عـیـبهــا فــرو پــوشــد (گلستان، باب هشتم، ص 190) و نیز: [نـبـشتـه اسـت بـر گـور بـهـرام گور کـه دسـت کـرم بــه کـه بــازوی زور (همان، باب دوم، ص 108) ثروت و منزلت پیش از این گفتیم که سعدی، در عالم واقعگرایی، ثروت ـ و یا به تعبیر آن ایام «زر و سیم» ـ را حلال اکثر دشواریها و کلید بسیاری از قفلها تلقی میکند؛ ولی این اعتقاد بهمعنای آن نیست که وی، در جهان آرمانیاش، تمکن و تنعم را ملاک و مبنای منزلت آدمیان بداند و امتیازها و فضیلتهایی نظیر نیکوکاری، نیکنامی و حکمت و امثال آنرا نادیده بگیرد."