چکیده:
تورم لجام (افسار) گسيخته كه از آن به «فوق تورم»[i] و «اَبَرتورم»[ii] هم تعبير شده، شديدترين و پيشرفته ترين نوع يا مرحله تورم است كه درخلالِ آن، ارزش پول ملي يك كشور، و به عبارت ديگر قدرت خريد و قابليت تبديل آن به ساير واحدهاي پولي، به پايين ترين حد سقوط مي كند و در اواخر كار غالباً به صفر مي رسد. در تاريخ تحولات اقتصادي جهان، به ويژه در مغرب زمين، نمونه ها و موارد متعددي از اين گونه تورم مشاهده مي شود كه همگي آنها متعلق به دو سه قرن اخير يعني دوراني است كه پول كاغذي (paper money)ـ و يا به اصطلاح دقيق تر اسكناس غيرقابل تبديل به فلز (طلا، نقره، ...) ـ رفته رفته رواج عام و قانوني يافت و از آنجا كه برخلاف پول مسكوك (coined money)، به سهولت و سرعت قابل تكثير بود، اين امكان بالقوه خطرناك را براي دولت ها فراهم آورد كه هرازگاهي، به استناد افزايش هزينه ها و كاهش درآمدها و بدون رعايت ضوابط و شرايط مقرر، به انتشار اسكناسِ جديد مبادرت كنند و درنتيجه به حجم نقدينگي در جامعه بيفزايند.
در اين مقاله، نخست راجع به موردپژوهيِ (case study) شش تورم لجام گسيخته تاريخي بحث و سپس جنبه هاي مشابه و مشترك بررسي و تحليل شده است. سرانجام، در بخش نتيجه گيري و جمع بندي، تجربيات حاصل از تورم هاي مذكور، كم وبيش، درجهت تاييد آراي پول گرايان (monetarists) و نيز تاحدودي پيروان نظريه مقداري پول (quantity theory of money) تلقي شده است. اين بررسي گرچه اساساً جنبه تاريخي دارد، از جاي جايِ آن مي توان در زمينه شناخت ، پيشگيري و مقابله با تورم هاي عصر حاضر ـ و ازجمله تورم كنوني ايران كه شدت فزاينده آن در ماه هاي اخير موجب نگراني هاي جدي شده و احتمال تبديل شدن آن به يك تورم لجام گسيخته كاملاً متصور است ـ عبرت هايي ارزنده و درس هايي آموزنده گرفت؛ چه، به گفته رودكي: هر كه نامُخت از گذشتِ روزگار هيچ ناموزد ز هيچ آموزگار
خلاصه ماشینی:
") ــ رفتـه رفتـه رواج عـام و قانونی یافت و از آن جا که برخلاف پول مسکوک (coined money)، به سـهولت و سرعت قابل تکثیر بود، این امکان بالقوه خطرناک را برای دولت ها فراهم آورد کـه هر از گاهی ، به استناد افزایش هزینه ها و کاهش درآمدها و بدون رعایت ضـوابط و شرایط مقرر، به انتشار اسکناس جدید مبادرت کنند و در نتیجه به حجم نقـدینگی در جامعه بیفزایند.
به این ترتیب ، در فاصلة ١٩١٤ تا اکتبر ١٩١٧ که کمونیست ها قدرت را به دست گرفتند، حجم اسکناس درگردش تقریبا ١٢ برابر شده بود (همان : ١٧٤)، حال آن که طی همین مدت به علت شرایط جنگی و بحران های سیاسی ، تولید فراورده ها ـ به ویژه محصولات صنعتی ـ کاهش زیادی حاصل کرده بود.
قحطی یادشده که پس از سال ها جنگ ، محاصرة خارجی و درهم شکستگی اقتصادی ـ و پیش از آن که دولت شوروی بتواند برای ترمیم خرابی ها و بازسازی کشور نفسی تازه کند ـ روی داد، ضربة بسیار خردکننده ای بر اقتصاد کشور وارد آورد و امیدهایی را کـه در مـورد افزایش تولید فراورده های کشاورزی و بهبود وضع آذوقه و مهار تورم پدید آمده بود، بر باد داد.
بدیهی است که این مقدار افزایش قیمت ، با توجه به هزینه های تسلیحاتی عظیمی که آلمان برای شروع و ادامة جنگ متحمل شده بود و با درنظرگرفتن شکست این کشور در جنگ و نیز در مقام مقایسه با نرخ تورم در سایر کشورها، چندان غیرمتعارف به نظر نمی رسید؛ حتی تا ١٩٢١ هم ـ که متوسط قیمت ها به بیش از ١٤ برابر رقم مربوط به قبل از جنگ رسید ـ هنوز تورم مهارپذیر می نمود (قبادی ، ١٣٦٨: ١٨٤)."