چکیده:
تحولات نظام بین الملل در اوایل قرن ٢١، زمینه تصاعد بحران در خلیج فارس را فراهم آورد. علت اصلی این امر را باید در تئوری جنگ پیش دستانه و همچنین ظهور دولت های خاکستری دانست . اگرچه ، یکی دیگر از شاخص های درون ساختاری خلیج فارس را می توان مطلوبیت های اقتصادی آن دانست . شواهد نشان می دهد که اقتصاد منطقه تحت تاثیر موج های نظام سرمایه داری بوده ؛ اما در عین حال قابلیت های لازم برای تامین نیازهای اقتصادی و تکنولوژیک کشورهای صنعتی را دارا می باشد. وابستگی جهان سرمایه داری غرب به خلیج فارس ناشی از مولفه های درون ساختاری آن می باشد. جنگ پیش دستانه ، مولفه های اجتماعی منطقه خلیج فارس و همچنین ساختار ناپایدار منطقه ای که منجر به ظهور دولت های خاکستری شده ، فضای امنیتی و استراتژیک خلیج فارس را تحت تاثیر قرار داده است . در میان مناطقی که درون محدوده های به اصطلاح خاورمیانه قابل شناسایی هستند، خلیج فارس مدل منحصر به فردی از یک منطقه ژئوپلتیک است . در حالی که به لحاظ منطقی می تواند نیمه جنوبی خلیج فارس را یک «زیرمنطقه »١ از جهان عرب که از آن بزرگتر است نامید. اگرچه منطقه ژئوپلتیک خلیج فارس فی نفسه یک محیط متجانس است . یعنی اینکه اکثر کشورهای تشکیل دهنده آن در زمره واحدهایی محسوب می شوند که تولیدکننده نفت بوده و می توانند بر اقتصاد جهانی تاثیر به جا گذارند. در چنین فضایی ، شاهد افزایش حضور نظامی امریکا، رشد منازعات منطقه ای و افزایش قیمت نفت می باشیم .
خلاصه ماشینی:
"١- نقش پترو دلار نظامی ـ امنیتی در تصاعد بحران منطقه ای اگرچه میزان درآمدهای اقتصادی کشورهای حوزه خلیج فارس در مقایسه با واحدهای جنوب شرقی آسیا بسیار محدودتر می باشد؛ اما باید تاکید داشت که این کشورها از نقش و جایگاه موثرتری در اقتصاد جهانی برخوردارند.
این امر نشان می دهد که کشورهای حوزه خلیج فارس نه تنها از طریق فروش منابع اقتصادی خود در اقتصاد جهانی مشارکت دارند؛ بلکه آنان برای امنیت سازی نیازمند خرید مقادیر قابل توجهی از تسلیحات نظامی هستند.
این امر نشان می دهد که حوزه خلیج فارس نه تنها از مطلوبیت های ژئوپلتیکی و ژئواکونومیکی برخوردار است ، بلکه شواهدی وجود دارد که به موجب آن زمینه های بی ثباتی ، جدال امنیتی و تعارض سیاسی در منطقه نیز اجتناب ناپذیر خواهد بود.
اگرچه کشورهای منطقه ای و قدرت های بزرگ از مطلوبیت سیاسی لازم برای حداکثرسازی اعتبار استراتژیک خود تلاش می کنند، اما واقعیت های موجود بیانگر آنست که این امر رویکرد اقتصادی موثری نیز خواهد داشت (١٩٥ :٢٠٠٥ ,Hogland).
آن شده است با مولفه های امنیتی نیز عامل کنش و رفتار قدرت های بزرگ گردیده ، این حال ، مساله ای که تا پیش از خارج شدن اسناد شورای امنیت ملی امریکا از طبقه بندی ناشناخته بود، عمق نگرانی دولت ترومن درباره احتمال در اختیارگرفتن حوزه های نفتی خلیج فارس توسط شوروی بوده است .
اگر کشورهای حوزه خلیج فارس بتوانند به قابلیت های جدیدی دست یابند، در آن شرایط امکان افزایش چنین روندی نیز وجود خواهد داشت ؛ زیرا هرگونه تغییر در موازنه قدرت می تواند چالش هایی را در محیط منطقه ای و بین المللی ایجاد نماید."