چکیده:
ابوالعباس قصاب آملی از عارفان سده چهارم قمری، و از سرآمدان فتوت و جوانمردی است که در مقاله حاضر علت حضور وی در تبارنامه معنوی شیخ اشراق در کتاب المشارع و المطارحات باز کاویده شده است. به نظر می رسد که با توجه به قرابت بسیار آراء وی با مبانی سلوک دیگر عرفای خسروانی در جانب شرقی حکمت، همچون توحید شهودی و دیگر متفرعات آن، و نیز به جهت هم سنخی مشی و مشرب جوانمردانه وی با حکمت خسروانی و آئین های مزدایی، و همچنین قرائن متنی و عقلی دیگری که به تفصیل شرح داده خواهد شد، می توان وی را به مثابه حلقه واسطه ای در انتقال خمیره ازلی حکمت از شهریاران روحانی ایران باستان (کیومرث، فریدون و کیخسرو) و پس از آنها بایزید بسطامی و حلاج، به ابوالحسن خرقانی به شمار آورد.
خلاصه ماشینی:
"به نظر میرسد که با توجه به قرابت بسیار آراء وی با مبانی سلوک دیگر عرفای خسروانی در جانب شرقی حکمت ، همچون توحید شهودی و دیگر متفرعات آن ، و نیز به جهت هم سنخی مشی و مشرب جوانمردانۀ وی با حکمت خسروانی و آئین های مزدایی، و همچنین قرائن متنی و عقلی دیگری که به تفصیل شرح داده خواهد شد، میتوان وی را به مثابۀ حلقۀ واسطه ای در انتقال خمیرة ازلی حکمت از شهریاران روحانی ایران باستان (کیومرث ، فریدون و کیخسرو) و پس از آنها بایزید بسطامی و حلاج ، به ابوالحسن خرقانی به شمار آورد.
«فتی بیضاء»، حسین بن منصور حلاج است ، اما آنچه در این مقال بایستۀ درنگ مینماید، آن است که پژوهشگرانی همچون هانری کربن ، جان والبریج ، سیدحسین نصر و مهدی امین رضوی و به تبع ایشان بسیاری دیگر از سهروردیپژوهان ، عبارت «سیار آمل و خرقان » را مصداق شخص واحد، یعنی ابوالحسن خرقانی قلمداد کرده اند و بدین ترتیب شخص ابوالعباس قصاب آملی در این تبارنامه همواره مغفول واقع شده است .
از منابع کهن عرفانی همچون طبقات الصوفیه ، اسرار التوحید، نامه های عین القضات همدانی و تذکرة الاولیاء چنین استنباط میشود که این واژه مرادف با صوفی و عارف است ؛ چنانکه سلمی در طبقات الصوفیه ، نام کسانی چون معروف کرخی(د ٢٤٥ق )، احمد خضرویه بلخی(د ٢٤٠ق )، ابوتراب نخشبی(د ٢٤٥ق )، شاه شجاع کرمانی(د پیش از ٣٠٠ق )، ممشاد دینوری(د ٢٩٩ق )، ابوالحسن بوشنجی(د ٣٣٨ق )، ابوالعباس دینوری(د ٣٤٠ق ) و ابوعبدالله مقری(د ٣٦٦ق ) را به «فتوت » موصوف میدارد و از عدة دیگری از مشایخ نیز سخنانی دربارة فتوت نقل میکند."