چکیده:
در ادبیات و دسته بندی جنگها، به دو نوع "جنگ اضطراری" و "جنگ اختیاری" اشاره می شود. جنگ 33 روزه رژیم صهیونیستی با مقاومت اسلامی لبنان جنگ اختیاری قلمداد میشود که اراده هماهنگ امریکایی و اسرائیلی در پس آن بود. از آنجا که اسرائیل با تهدید فوری حزب الله مواجه نبود، درج اولویت جنگی در ورود به این درگیری با درج اولویت امریکا برای ایجاد این جنگ متفاوت بود. عملا نیز این جنگ در قالب جنگی نیابتی که اسرائیل به نمایندگی از امریکا آن را به اجرا گذاشت، قابل تعریف است.
جنگ 33 روزه که نسبت به جنگهای پنجگانه اسرائیل طولانی تر بود، از منظرهای متفاوتی قابل بررسی است و اهمیتی فوق العاده دارد. اهداف اسرائیلی-امریکایی جنگ، سیر مراحل جنگ و روشها و تاکتیکهای رزمی، نتایج حاصل و بازتابهای گسترده آن در محیط داخلی اسرائیل، منطقه و حتی دانشگاههای نظامی، دکترین امنیتی کشورهای منطقه و امریکا، درسهای نظامی جنگ و بسیاری عناوین دیگر، زوایای پژوهشهای ممکن را تشکیل میدهند. در این پژوهش، بر درسهای نظامی جنگ 33 روزه با حزب الله به ویژه بازتاب آن در محیط داخلی اسرائیل می پردازیم و تاثیر این دروس را در عرصه های مختلف حکومتی، نظامی، دکترین امنیتی و قابلیتهای کارکردی اسرائیل در سطح منطقه مرور میکنیم.
خلاصه ماشینی:
"ارزیابی تاکتیکی از رفتار عملیاتی اسرائیل و تاکتیکهای آن در محورهای زیر قابل طرح هستند: 33 ـ اعتماد بیش از حد به فناوری نظامی و تأثیر آن بر عملکرد نیروهای نظامی اسرائیل که زمینة مناسبی برای اجرای عملیاتهای ویژه و برجستة مقاومت اسلامی لبنان فراهم کرد؛ ـ ناکامی سیستم دفاع موشکی مستقر بر ناو پیشرفتة ساعر 5 (از نوع موشکهای باراک) در مقابل ابزارهای هجومی حزبالله و تأثیر آن بر معادلة جنگ؛ ـ به کارگیری نمایشی نیروهای ویژه و کماندویی برای پیاده شدن در پشت خطوط حزبالله بدون داشتن اطلاعات دقیق که هفت مورد آن با خسارت و تلفات و بدون دستیابی به نتایج تبلیغشده پایان یافت؛ ـ تکیه بر شدت آتش بمبارانهای هوایی، توپخانه و حملات زمینی در چند محور و با هدف کسب پیروزی مهم زمینی که صرفا میتوانست کارکرد سیاسی ـ تبلیغاتی داشته باشد و فاقد کارکرد و اهمیت نظامی بود؛ حزبالله نیز در مقابل رفتارهای زیر را به اجرا گذاشت: ـ استفاده از عنصر غافلگیری در عملیاتهای کمین، ضدزره با جابهجایی سریع تیمهای عملیاتی؛ ـ استفاده منظم و مستمر از انواع موشکها با بردهای افزایشیابنده، به طوری که اسرائیل تا پایان جنگ منتظر پدیدة غیرمترقبه و جدیدی از سوی حزبالله بود؛ ـ حفظ اقتدار اطلاعاتی، جلوگیری از نفوذ امنیتی و شکست و ناکارامد کردن تلاشهای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل؛ ـ تعیین شعارها و اهداف مرحلهای و برنامهریزیشده، شکستن فشار عملیاتی و تبلیغات روانی و کسب حمایت ارکان حکومتی و اجتماعی در لبنان و افکار عمومی منطقهای و جهانی؛ ـ مجبور کردن اسرائیل به تعدیل مستمر شعارها و اهداف جنگی خود، به طوری که از شعار نابودی حزبالله به شعار خلع سلاح کامل و خلع سلاح موشکی با هدف دور کردن حزبالله از مرزهای خود اکتفا کرده است؛ ـ هدایت و مدیریت شجاعانه و حکیمانة سیدحسن نصرالله در کلیه جزئیات جنگی و سیاسی و به کارگیری حسابشدة ابزار دفاعی و امکانات رزمی در مسیری برنامهریزیشده، تا مرحلة تحمیل ارادة مقاومت در قبال سیاست تجاوز و اشغالگری اسرائیل."