چکیده:
بسیاری از فمینیستها قائل هستند نقشها و اشکال رفتاری ملازم با «جنسیت» زن بودن را جوامع مختلف بطور تاریخی تولید کردهاند. اخلاق فمینیستی تلاشی است برای بازنگری و بازسازی تفکر دوباره درباره جنبههای اخلاق سنتی غرب که تجربیات اخلاق زنان را بی ارزش و کم بها تلقی کرده است. و معتقدند در تاریخ دوهزار ساله اخلاق غرب صدای اخلاق زنانه غایب بوده لذا برای پایان دادن به این نابرابری و عدم تعادل میگویند: جنسیت نه تنها در اصل انسانیت، و نه در مسائل اخلاقی و رفتارهای اخلاقی تاثیرگذار نیست. فمینیسم با قائل شدن به تشابه زنان و مردان در حوزه رفتارهای اخلاقی نقشهای جنسیتی اخلاقی که نظام آفرینش برعهده هر یک از زن و مرد نهاده را فراموش کرده و با طرح مشابهت و همسانی زنان و مردان به اخلاق «زن مرد Androgyny» رو آورده است که این گونه نگرشها پیامدهای غیراخلاقی همچون نفی خانواده، همجنس گرایی و امحاء تفاوتهای فطری زنان و مردان را در پی داشته است. این نوشتار ضمن جریان شناسی نحلههای مختلف فمینیستی، در راستای نقد تاثیرگذاری آنها روی اخلاق، به پیامدهای اخلاقی دیدگاههای فمینیستی پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"(Tang, 1997: 22-23) Beasley Chris Androgyny ارزیابی گرچه گرایش به برابری زنان و مردان در اندیشه فمینیست لیبرال، نقطه مثبت آن شمرده میشود، این رویکرد با پذیرش اصول موضوعه مکتب لیبرالیسم، در تنگناهای این مکتب گرفتار شده است؛ از جمله اینکه با تأکید بر تقدم آزادی فرد بر جامعه، مانع اتحاد و بههمپیوستگی انسانها میشوند و بروز مسائل مهم اخلاقی بیشتر در باهم بودن انسانها مطرح میشود؛ از جمله ایثار، همدلی، گذشت، فداکاری و عشق در هماهنگی همسران، مادران و پدران و فرزندان.
اگر جنسگونگی پدیدهای صرفا تاریخی ـ فرهنگی است، وظایف متفاوت زن و مرد از کجا پدیدار میشوند و چگونه میتوان پیش از آن دقیقه تاریخی که جنسگونگی در روابط اجتماعی شکل میگیرد، چیزی به نام زنانگی داشت؟ 1 در برابر این دیدگاه فمینیستی که خواهان از بین بردن ویژگیهای زنانگی و مردانگی و تبدیل این دو وجود انسانی به موجودی به نام «زنمرد» است، در دیدگاه اندیشمندان مسلمان، ویژگیهای جنسیتی به گونهای است که اشتراک انسانی زن و مرد را مخدوش نمیکند و در عین حال، به اولویتها و رفتارهای متفاوت اخلاقی هر یک توجه دارد؛ برای نمونه، علامه طباطبایی میگوید: دو طرف (زن و مرد) با حفظ تفاوت، افراد یک مجموعه به شمار میروند و چنین نیست که در اثر تفاوت موجود، نقطه اشتراک از بین برود و یکی، جنس اول و دیگری، جنس دوم باشد یا یکی فرادست و دیگری فرودست قرار بگیرد."