چکیده:
در سده های اخیر با دگرگون شدن نگرش انسان، برداشت های متفاوتی از «جامعیت» دین شده است.در این زمینه اندیشمندان سه نظر عنوان کرده اند؛ بعضی دچار افراط شده و ابراز داشته اند که دین تمام مسائل، حتی جزئیات را بیان کرده است. در مقابل برخی در این زمینه تفریط کرده و محدوده ی دین را فقط به مسائل اخروی مختص کرده اند. و طبق دیدگاه سوم جامعیت دین را باید نسبت به هدف و رسالت دین مورد تحقیق و بررسی قرار داد. نگارنده در این مقاله به نقد و رد نظریه اول ودوم و به اثبات دیدگاه سوم از طریق عقل و نقل پرداخته است.
خلاصه ماشینی:
"از آنجا که دین و فطرت هر دو از پدیده های الهی هستند، با یکدیگر هماهنگی و تفاهم دارند؛ همچنین مقتضای فطرت آدمی و فطری بودن دین الهی ، این است که دین از جامعیت برخوردار باشد(جوادی آملی ،شریعت در آینه معرفت ،٩٨)پس «دین ، فطری بشر است و چیزی که با خلقت بشر در آب و گل او آمیخته بوده، فطرت بشر آن را رد نمیکند، و در صورتی که آن طور که هست برایش بیان شود و از سوی دیگر قلب بشر هم صفای روز نخست خود را از دست نداده باشد، البته آن را میپذیرد، حال چه اینکه قلب با صافی خودش آن حقیقت دینی را درک کرده باشد، آن چنان که انبیاء درک میکنند و یا آنکه با بیان زبانی دیگران درک کند، که بالأخره برگشت این دومی هم به همان اول است »(طباطبایی ، ٥٨٦/١)متقابلا دین نیز نیروهای مختلف وجودی انسان را نادیده نگرفته بلکه آنها را تعدیل می کند.
طبق این دیدگاه مقصود از جامعیت دین این نیست که همه مسائل نظری و عملی مربوط به زندگی مادی و معنوی انسان، خواه در سطح مسائل کلی و کلان، و خواه در زمینه مسائل جزئی و خاص توسط پیامبران الهی بیان شده باشد و مطالعه کتب آسمانی ، انسان را از هرگونه بحث و کاوش فکری در شناخت انسان و جهان و جوانب حیات بشری بی نیاز سازد، بلکه مقصود این است که دین در راستای هدف رسالتی که دارد یعنی هدایت انسان به سمت کمال واقعی و همه جانبه او از بیان هیچ نکته لازمی فروگذار نکرده است ."