چکیده:
«انسانشناسی تصویری» اصطلاحی است ترکیبی که نمایندگی دو حوزه «فیلم» و «مردمنگاری» را بهعهده دارد. هر یک از دو حوزه دارای روشها و تکنیکهای خاصی هستند که برای دیدن پدیدهها و پرداخت رویدادها از آنها کمک میگیرند. بدیهی است تفاوتهای نسبتاً عمیقی بین این دو حوزه وجود دارد که ناشی از تفاوتهای ماهوی و اختلاف روش بین آنهاست. اولی با متن نوشتاری سر و کار دارد و کار خود را با مبانی نظری آغاز و با تحلیل و گزارشنویسی خاتمه میدهد، درحالیکه دیگری با «نوار سلولوئید» کار میکند و کار خود را با ایده آغاز و نهایتاً با فیلمبرداری و نمایش دستاوردها فیصله میدهد. اینکه چطور میتوان از یک تفکر مردمشناختی مبتنی بر متن نوشتاری به یک تفکر مردمشناختی مبتنی بر نما و سکانس رسید؟ پرسشی است که در این مقاله مبنای بررسی قرار گرفته است. همچنین در این مقاله تلاش شده است تا ضمن مروری کوتاه بر دو حوزه مردمشناسی و فیلم مستند، نحوه شکلگیری انسانشناسی تصویری، بازنمایی حس در انسانشناسی تصویری و تمایزات برجسته در این حوزه به اختصار بیان شوند.
خلاصه ماشینی:
«کلود لوی اشتروس »١ مردم نگاری را نخستین مرحله در مطالعه جوامع مـی دانـد کـه به وسیله آن اسناد و مدارک لازم بـرای مقایسـه هـای مـردم شـناختی مهیـا مـی گـردد و انسان شناسی در مرحله نهایی یا مرحله سوم (مرحله ارائه نظریه ) قرار می گیرد: «مردم نگاری شامل مشاهده و تحلیل گروه های انسانی است که هریک جداگانه و بـا توجـه به ویژگی های خاص آن را در نظر گرفته شده باشند و هدف از آن انعکاس هر چه درسـت تـر جریان حیات هر یک از آنـان اسـت ، حـال آن کـه مـردم شناسـی اسـناد و مـدارک حاصـل از مردم نگاری را در جهت انجام مقایسه ها مورد استفاده قرار می دهد» (بیرو، ١٣٧٠، ص ١٢١).
Studies in Visual Communication مردم شناسی بصری پاسخ چندان رضایت بخشی برای آن ها ندارد: آیا دوربین تنها آن چه را که در مقابل عدسی اش اتفاق می افتد ضبط می کند؟ آیا آن چه در حال وقوع است ، بدون حضـور دوربـین هـم دقیقـا بـه همـین وضـع اتفـاق می افتاد؟ آیا دوربین ، [شما بخوانید مشاهده گر]، واقعا می تواند همان علامه بی طرفی باشد کـه همه چیز را همان طور که نظریه های مردم شناختی گفته اند، ببیند و ضبط کند؟ در این صورت بر سر بی طرفی چه خواهد آمد؟ (گیویان ، ١٣٩٠، صص ٥٤-٥٣).