چکیده:
در ﻃﯽ ﺗﺤﻮﻻت ﺳﺪة اول و دوم ﻫﺠﺮی، اﺑﺎﺿﯿﻪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﯾﮑﯽ از ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ و ﺗﺄﺛﯿﺮﮔﺬارﺗﺮﯾﻦ ﻓﺮﻗﻪﻫـﺎی ﺧﻮارج، در ﺑﺼﺮه ﭘﺎ ﺑﻪ ﻣﻨﺼﮥ ﻇﻬﻮر ﮔﺬاﺷﺖ. اﯾﻦ ﻓﺮﻗﻪ از ﺑﻄﻦ ﻗﺒﺎﯾﻠﯽ رﺷﺪ ﻧﻤﻮد ﮐﻪ ﻣﺪﻋﯽ اﺳـﻼم ﺑﻮدﻧـﺪ؛ اﻣﺎ ﭘﺲ از ﺑﺮوز ﺗﺤﻮﻻﺗﯽ ﮐﻪ رﯾﺸﻪ در ﺷﺮاﯾﻂ اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ و ﺳﯿﺎﺳﯽ آن روزﮔﺎر داﺷﺖ ﺑﺎ اﯾﺠﺎد ﺟﻨﺒﺶﻫﺎﯾﯽ؛ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺷﺒﻪ ﺟﺰﯾﺮة ﻋﺮﺑﺴﺘﺎن ﺑﻠﮑﻪ ﻗﺎرة اﻓﺮﯾﻘﺎ را ﻧﯿﺰ ﺗﺤﺖ ﺗﺄﺛﯿﺮ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﺧﻮﯾﺶ ﻗﺮار دادﻧﺪ. ﺑـﻪ رﻏـﻢ اﯾﻨﮑـﻪ اﺑﺎﺿﯿﺎن ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﮔﺮوﻫﯽ رادﯾﮑﺎل و ﺗﻨﺪرو ﻣﻌﺮﻓﯽ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، »اﺑﻮﺑﻼل ﻣﺮداس ﺑﻦ ادﯾـﻪ« ﯾﮑـﯽ از ﻣﻬـﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺷﺨﺼﯿﺖﻫﺎی اﺑﺎﺿﯽ ﺑﻮد ﮐﻪ ﺑﻪ دﻟﯿﻞ اﻋﺘﺪال در اﻧﺪﯾﺸﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﺟﺰو ﺷﺨﺼﯿﺖﻫﺎی ﻣﻘﺒﻮل ﺑﻪ ﺷﻤﺎر ﻣﯽآﯾﺪ. اﺑﻮ ﺑﻼل ﺑﻪ دﻟﯿﻞ ﺗﻔﮑﺮات و آرای ﻣﺴﺎﻣﺤﻪ آﻣﯿﺰ ﺧﻮﯾﺶ، ﻏﯿﺮ ﺧﻮارج را ﻧﯿﺰ در زﻣﺮة ﺻﺎﺣﺒﺎن ﺣـﻖ ﺑﺮ ﻣﯽﺷﻤﺮد و ﻫﺮﮔﺰ ﮐﺸﺘﺎر، ﻗﺘﻞ و ﺧﻮﻧﺮﯾﺰی را ﺟﺎﯾﺰ ﻧﻤﯽﺷﻤﺮد. ﭘﺲ از اﺑﻮ ﺑﻼل و ﺑﻪ رﻏﻢ اﻧﺪﯾﺸـﻪﻫـﺎی اﻋﺘﺪاﻟﯽ اﯾﻦ ﺷﺨﺼﯿﺖ، اﺑﺎﺿﯿﺎن راه اﻧﺤﺮاف را ﭘﯿﻤﻮدﻧﺪ و ﺳﺮﻣﻨﺸﺄ ﺗﺤﻮﻻت ﻋﻈﯿﻤﯽ در اﺳـﻼم ﮔﺮدﯾﺪﻧـﺪ. ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﻫﺪف از اﯾﻦ ﻣﻘﺎﻟﻪ، ﺑﺮرﺳﯽ ﭼﮕﻮﻧﮕﯽ ﺷﮑﻞﮔﯿﺮی ﺧﻮارج اﺑﺎﺿﯿﻪ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ ﮐﻪ ﺑـﺎ روش ﺗﺤﻠﯿﻠـﯽ- ﺗﻮﺻﯿﻔﯽ و ﺑﺮ ﭘﺎﯾﮥ ﻣﻨﺎﺑﻊ ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای ﻧﮕﺎﺷﺘﻪ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ.
Over the upheavals occurring in first and second centuries AH, the Ibāḍī movement was one of the most important and influential Kharijite sects which appeared in Basra. This sect raised from the heart of tribes whose people claimed to be the true Muslims, but after the occurrence of upheavals rooted in sociopolitical conditions of that time, they influenced Africa and Arab Peninsula by creating movements. Despite Ibāḍīs are considered as extremists, Abu Balal Mardas Bin Adyah is one of the most important figures of Ibāḍī movement who is well known as his moderate beliefs. Abu Balal is considered as one of the elites due to his moderate thoughts and ideas. He considered non-Kharijites as Muslims and never allowed massacre. Thus, in spite of Abu Balal’s moderate ideas, Ibāḍīs deviated from Islam and resulted in significant upheavals in Islam. The present study aims at investigating the formation of the Ibāḍī movement using a descriptive-analytical method and library resources
خلاصه ماشینی:
"در این راستا نکته قابل توجه آن است که امام علی (ع) توانسته بودند در طی چند جنگ، خوارج را سرکوب و قلع و قمع کنند؛ لذا باقیماندگان تفکر خارجی گری در زمان حیات امام علی (ع)، چندان فرصت ظهور و بروز نیافتند و به همین دلیل در کوفه که مرکز خلافت امام (ع) بود؛ هیچگونه تحرکاتی نداشتند اما این گروه که «بصره» را جایگاه مناسبی برای خویش میدانستند؛ آرام آرام رو به سوی بصره آوردند(ابن اثیر، 1965: 3/ 519- 518).
باید توجه داشت تصریح منابع اباضی بر اینکه دومین امام آنان پس از ابوبلال مرداس، عمران بن حطان بوده است؛ دلیلی بر این امر است که ابن اباض پایهگذار روش اعتدالی در میان خوارج بصره نیست.
نکته قابل ذکر این است که منابع اباضی میکوشند میان اعراب جنوبی و جنبش خوارج به ویژه اباضیه ارتباط و پیوند تنگاتنگ نشان دهند(کردی، 1389: 42)؛ زیرا در دوران حجاج، ازدیان از جمله گروههایی بودند که به مخالفت با وی میپرداختند لذا حجاج نیز به آزار و اذیت آنان پرداخته و موجب زندانی شدن عده زیادی از آنان از جمله یزید بن مهلب گردید(طبری، 1407: 3/ 654) و افردای نیز مانند سعید ازدی و سلیمان ازدی به دلیل خشونتهای حجاج به آفریقا فرار کردند(سالمی، 1961: 76).
با توجه به جایگاهی که منابع اباضی برای او در انسجام و تقویت دعوت اباضیان در نظر میگیرند، گمان برتر آن است که اباضیه به عنوان معتدلترین گروه خوارج که از زمان مرداس بن ادیه؛ خواهان زندگی در میان جامعه اسلامی بودند به تدریج و بیشتر در زمان مسلم بن ابی کریمه به اندیشه گسترش، ترویج، تدوین و نظام بخشیدن به عقاید خویش برآمدند."