چکیده:
ادبیّات اقلیمی بهعنوان شاخهای از ادبیّات که به بیان شاخصههای جغرافیای طبیعی و انسانی منطقة خاصّی میپردازد، هم در ادبیّات فارسی و هم در ادبیّات عربی از جایگاه ویژهای برخوردار است. دولتآبادی در حوزة مکتب خراسان و مارون عبود نیز در لبنان آثاری دارند که در حوزة ادبیّات اقلیمی قابل بررسی است. در ابتدا به ارائة تعریفی اجمالی از ادبیّات اقلیمی، پیشینه و جایگاه آن در دو ادب فارسی و عربی پرداختیم. سپس با تکیه بر مبانی مکتب تطبیقی آمریکایی و روش توصیفی - تحلیلی، شاخصههای ادبیّات اقلیمی در رمان جای خای سلوچ دولتآبادی و «داستانهای کوتاه» مارون عبود را مورد بررسی قرار دادیم و به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش برآمدیم: چه علل و اهدافی موجب پایبندی دو نویسنده در کاربست مبانی ادبیّات اقلیمی در آثارشان شده است؟ وجوه اشتراک و اختلاف دو نویسنده در بهکارگیری ادبیّات اقلیمی چیست؟
درنهایت به این نتیجه رسیدیم که دو نویسنده ،علیرغم نداشتن هیچگونه ارتباطی به دلیل فاصله زمانی و مکانی، اما به دلیل همزیستیشان با مردم منطقة خاص و تاثیرپذیری از محیط، تصویری تقریبا جامع و کامل از جغرافیای طبیعی و انسانی منطقه به خوانندگان ارائه دادهاند؛ هدف ایشان، نقد فئودالیسم سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه، دفاع از حقوق مردم زحمتکش و رنجدیده و بازگشت به فرهنگهای اصیل و بومی هست که در تلاقی با فرهنگها و دنیای جدید دستخوش تغییر و تحوّل شده است.
.
خلاصه ماشینی:
سپس با تکیه بر مبانی مکتب تطبیقی آمریکایی و روش توصیفی - تحلیلی، شاخصههای ادبیات اقلیمی در رمان جای خای سلوچ دولتآبادی و «داستانهای کوتاه» مارون عبود را مورد بررسی قرار دادیم و به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش برآمدیم: چه علل و اهدافی موجب پایبندی دو نویسنده در کاربست مبانی ادبیات اقلیمی در آثارشان شده است؟ وجوه اشتراک و اختلاف دو نویسنده در بهکارگیری ادبیات اقلیمی چیست؟ درنهایت به این نتیجه رسیدیم که دو نویسنده ،علیرغم نداشتن هیچگونه ارتباطی به دلیل فاصلة زمانی و مکانی، اما به دلیل همزیستیشان با مردم منطقة خاص و تأثیرپذیری از محیط، تصویری تقریبا جامع و کامل از جغرافیای طبیعی و انسانی منطقه به خوانندگان ارائه دادهاند؛ هدف ایشان، نقد فئودالیسم سیاسی و اقتصادی حاکم بر جامعه، دفاع از حقوق مردم زحمتکش و رنجدیده و بازگشت به فرهنگهای اصیل و بومی هست که در تلاقی با فرهنگها و دنیای جدید دستخوش تغییر و تحول شده است.
با توجه به مطالب ذکر شده در تعریف ادبیات اقلیمی، این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی - تحلیلی و رویکرد تطبیقی آمریکایی به بررسی وفاداری محمود دولتآبادی و مارون عبود دو نویسندة بزرگ ایرانی و لبنانی به منطقه و ناحیة خاص میپردازد؛ یعنی شاخصههای جغرافیای طبیعی مانند آب و هوا، پوشش گیاهی و جانوری و شاخصههای جغرافیای انسانی از جمله: فرهنگی، اجتماعی و مذهبی در آثار ذکر شدة دو نویسنده، مورد مطالعه قرار میدهد.