چکیده:
این مقاله می کوشد که با بررسی کتاب کارکرد مصلحت در فقه و حکومت اسلامی، تعریف و تاریخچه مختصری از جایگاه و چگونگی رشد اندیشه رعایت مصلحت در فقه اسلام را ارائه نماید. مصلحتی را که فقها از آن سخن گفته اند چگونه بین مصلحت عامه و مصلحت شریعت که گاه حکام زمان سخنگوی آن بوده اند، نوسان یافته است. در این مقاله خواهیم دید که اصل مصلحت در بستر قیاس نزد اهل سنت چگونه گسترش یافت، و نزد شیعیان در مسیری جداگانه نخست به عنوان عقل تمییزدهنده حسن و قبح (مستقل از نصوص ولی هماهنگ با آن) و سپس با نام «عناوین ثانویه» به رشدی مشابه و از جهاتی گسترده تر از اهل سنت رسید. به کارگرفتن ملاحظات اجتماعی در مباحث اصول فقه گرایش تازه ای بود که در قرن هشتم هجری موجب شد نویسندگانی چون نجم الدین طوفی و ابواسحاق شاطبی مصلحت دین و خلق را طبق مقاصد شریعت به صورت رکن مهمی از اصول فقه درآورند. در تشیع، گسترش اصول عقلی عملی و مباحث «ورود» و «حکومت» توسط شیخ انصاری راهگشای طرح «عنوان ثانوی» به وسیله آخوند خراسانی شد، و این عنوان با بینشی مصلحتی توانست وارد بر حکم شرعی موجود شود و اجرای آنرا (ولو از واجبات باشد) معلق نماید.
خلاصه ماشینی:
کارکـرد اصـل مصلحـت بـا آن کـه از بدو اسـلام در قـرآن و سـنت پيامبراکـرم (ص ) و گفتــار ائمــۀ معصــوم (ع ) بازتــاب داشته اســت ، امــا عنــوان دادن بــه آن به صــورت يـک حکـم شـرعي از قـرن دوم هجـري آغـاز شـد و در قـرن هشـتم اوليـن رسـاله در رعايــت مصلحــت نــگارش يافــت و در عصــر حاضــر مصلحت انديشــي به عنــوان اصلــي فراگيــر بــا ابعــاد سياســي - شــرعي گســترده بــر همــۀ حوزه هــاي فقــه اســلام ســايه افکنده اســت .
پ البتــه نقل قول هــاي کتــاب تعريــف اصطلاحــي مصلحــت را آشــکار مي کنــد، ا ولـي پيداسـت کـه کتـاب بـه خـود اجـازه نمي دهـد کـه نخسـت تعريـف و طـرز ت برداشــت خــودش را از مطلــب به روشــني بــه خواننــده بگويــد، بلکــه ايــن کار ن را بــه لغت نامه هــا واگــذار مي کنــد.
فصــل دوم مختــص مصلحــت در قــرآن و ســنت و روايــات ائمــۀ معصــوم (ع ) اســت کــه واژة مصلحــت به اين صــورت در آن هــا حضــور نــدارد؛ يعنـي نمي توانـد حضـور داشـته باشـد؛ چـون مصلحـت اقتضــاي رعايـت شـرايط حــال را مي کنــد و آن شــرايط در مقــام تشــريع در نصــوص قابــل درج نيســتند؛ به اين دليــل مبنــاي واژگانــي کتــاب در ايــن بخــش کمرنــگ مي شــود.
در کتـاب مذکـور از سرچشـمه هاي مفهـوم مصلحـت در قـرآن و در ســنت پيامبــر(ص ) و روايــات ائمــۀ معصــوم (ع ) ســخن به ميــان آمــده و ســپس همان طـور کـه گفتيـم بـه واژه يابـي صـلاح ، ضـرر و حـرج در منابـع نخسـتين احـکام شــرعي اکتفــا شده اســت ؛ چــون ايــن منابــع در مقــام تشــريع نمي توانســته اندتکيۀ کافـي بهـروي اسـتثناهاي مصلحتـي داشـته باشـند.