چکیده:
این مقاله به بررسی نقش نخبگان سیاسی در توسعة سیاسی ایران و ترکیه میپردازد و در این راستا نقش رضاشاه و آتاتورک در توسعة سیاسی موردمطالعه قرار میدهد و درصدد صورتبندی اشتراکات و تفاوتهای آنهاست. چارچوب مفهومی مقاله بر نظریات نخبهگرایی متکی است و فرض آن بر این حدس استوار است که ویژگیها، باورها و ارزشهای شخصی رضاشاه و آتاتورک، نقشی تعیین کننده در نحوه و نتیجة نوسازی کشورهای ایران و ترکیه داشته است. روش تحقیق مقایسة تطبیقی مؤلفههای ارزشیِ رهبران نوسازی ایران و ترکیه در فرایند نوسازی است. دادههای مقاله از تحلیلهای تاریخی ثانویة مقطع موردنظر برای دو کشور استخراج شده است. روش تحلیل کیفی و متکی بر مقایسة تفاوتها و تشابهات شیوههای مواجهة رضاشاه و آتاتورک با مسائل توسعه است. این مقاله در نتیجهگیری استدلال میکند که سیاست در کشورهای خاورمیانه، با توجه به وضعیت تاریخی و فرهنگی آنها، اقتضائات خاص خود را دارد و تفاوتهای فردی رضاشاه و آتاتورک در تعامل با این خصوصیات موجد تفاوت توسعة سیاسی حاصلشده در دو کشور ایران و ترکیه است.
خلاصه ماشینی:
این مقاله در نتیجهگیری استدلل میکند که سیاست در کشورهای خاورمیانه، با توجه به وضعیت تاریخی و فرهنگی آنها، اقتضائات خاص خود را دارد و تفاوتهای فردی رضاشاه و آتاتورک در تعامل با این خصوصیات موجد تفاوت توسعة سیاسی حاصلشده در دو کشور ایران و ترکیه است .
مقایسة ایران و ترکیه در زمینة نقش نخبگان آنها در فراشدهای گذار، دارای امتیازات و اولویتهای نظری خاص است؛ به این معنی که شرایط تاریخی و فرهنگی و همچنین مقطع آغاز توسعه در آنها شباهتهای بسیاری دارد که مفروضات اساسی مطالعات تطبیقی را تأمین میکند.
سؤالات مورد کاوش در این نوشته را میتوان به شکل زیر صورتبندی کرد: - چه رابطهای میان ماهیت )ارزشها و باورها( و ترکیب نخبگان سیاسی با توسعة سیاسی در دو کشور ایران و ترکیه وجود دارد؟ - پایگاه طبقاتی و ذهنیت نخبگان سیاسی در دو کشور به چه ترتیبی است؟ - نخبگان سیاسی دو کشور چه تعاملی با شرایط ساختاری کشور خود داشتهاند؟ - معیار تمایز نخبگان دو کشور کدامند؟ به عبارتی دیگر، نخبگان سیاسی حول چه شکافی تجمع داشتهاند؟ - اسلم چه جایگاهی میان نخبگان داشته و تفاوت مذهبی چه تمایزی میان نگرشها و ایستارهای آنان ایجاد کرده است؟ ٢) مبانی نظری دولتها همانند جوامع با یکدیگر تفاوت دارند و چهبسا گونهگونی دولتها ریشه در ویژگیهای خاص جوامع دارند.
با این اوصاف، باید در نظر داشت که در دو کشور ایران و ترکیه در مقطع زمانی موردبررسی، دولت-ملت بهعنوان یکی از مؤلفههای توسعة سیاسی، هنوز در حال شکلگیری است؛ لذا بحث از توسعة سیاسی در این کشورها قرین با آغاز آن است و از اینرو به خاطر عدمانطباق ساختاری، توجهات بیشتر معطوف به نخبگان این کشورها خواهد بود.