چکیده:
این پژوهش در تلاش است تا وضعیت سکنیگزیدن در کلانشهر تهران را با تأکید بر فضای شهری مورد مطالعه قرار دهد. مبنای نظری این پژوهش مبتنی بر آرای مارتین هایدگر در باب سکنیگزیدن است. از نظر هایدگر سکنیگزیدن به معنای مراقبتکردن و محافظت انسانها از یکدیگر، از آسمان و زمین و نگهداشت معانی است. روش این مطالعه کیفی است و تکنیکهای گردآوری دادهها از نوع بررسی اسناد، مشاهده کالبد شهری و تجربة زیسته است. یافتهها نشان میدهند که در دارالخلافة ناصری به دلیل پیوستگی، تراکم و تنوع فضا و مشخص بودن حریم شهر، امکان گردهم آمدن عناصر چهارگانه وجود داشت. اما بهتدریج فرآیندهای متعددی امکان سکنیگزیدن را کمرنگ کردهاند که عبارتند از: 1. توسعه برونزا که سبب پراکندگی محلات مسکونی و جدایی آنها از یکدیگر شده است. 2. بزرگراهها، تقاطعهای ناهمسطح و مترو که امکان در کنار هم قرار گرفتن و تعامل را به حداقل میرسانند و تفرد و تنهایی را دامن میزنند. 3. اولویت منطق سرمایه در بسیاری محلات که سبب از بین رفتن فضاهای عمومی و ازدیاد حوزههای خصوصی شده است. در نتیجه این فرآیند، امکان در کنار هم بودن در بخشهایی از فضای شهری از بین رفته و باهم بودن، محدود به خانه شده است. 4. فضاهای مصرف روزبهروز بیشتر میشوند، آنها ضمن حذف فرودستان، سبب میشوند روایتهای فردی نزد کنشگران این عرصه شکل بگیرد و مشارکت دموکراتیک کمرنگ گردد. 5. علیرغم تکثر رخدادهای تاریخی، آنها بهصورت یادمان در فضای شهری حک نشدهاند و بدین ترتیب حضور گذشته در شهر کمرنگ و یادآور خاطرات تاریخی نیست.
خلاصه ماشینی:
در نتیجه این فرآیند، امکان در کنار هم بودن در بخشهایی از فضای شهری از بین رفته و باهم بودن، محدود به خانه شده است.
از اینرو، با آنکه تهران بزرگترین شهر٤ ایرانی است و انبوه عظیمی از جمعیت کشور را در خود جای داده است، پایتخت سه حکومت بوده و بیشتر تحولت تاریخ معاصر ایران در این شهر روی داده است، اما در بیتاریخی فرومانده است.
جابجاییهای گستردة درونشهری، فضاهای گسسته، از بین رفتن تداوم و تراکم در فضاهای شهری و توسعه بیرونی شهر، سبب تنهایی، عدم رابطه، بیریشگی، اضطرار، تعاملت گذرا، زوال شبکههای اجتماعی، انزوا، نابودی خاطره و بیتعلقی مکانی در شهر تهران شده است و آن را از حالت سکونتگاهی مبتنی بر تعامل و یکپارچگی فضای شهری خارج ساخته است.
در این فرآیند شتابان، در هر دوره زمانی پیوستگی فضاهای شهری از بین رفت و پراکندگی زیادی در مناطق مسکونی وجود داشت.
بنظر میرسد، این مورد نیز در تهران عملکرد مناسبی ندارد زیرا این شهر علیرغم تاریخ پر حادثه و غنی از رخدادهای متکثر در سده گذشته، نتوانسته است آن را از طریق یادمان سازی در سرتاسر بافت شهری بپراکند و نگهداری کند.
توسعه برونزا و شتابان شهر را به سوی پراکندگی و عدم پیوستگی فضاهای شهری پیش برده است بسیاری از باغات )نظیر طرشت( و چشماندازهای طبیعی از بین رفتهاند و سولههای صنعتی همراه با بافتهای مسکونی پراکنده جای آنها را گرفتهاند.
با وجود این، برخی فضاهای خاص نیز تولید شده است که امکان گردهم آمدن در آنها هست اما نه برای همه.