چکیده:
در این پژوهش تلاش میشود تا شخصیت شیرین و دگرگونی آن در دو روایت داستانی شاهنامه و خسرو و شیرین به روش تحلیل گفتمان بررسی شود. نویسندگان میکوشند تا نشان دهند چگونه عوامل زبانی و فرازبانی ـ مانند شرایط اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و تاریخی ـ و نیز جهانبینی فردوسی و نظامی در بازنمایی این شخصیت مؤثر بوده است. در این جستار افزونبر تغییر گفتمان سیاسی ـ فرهنگی عصر سامانی و غزنوی به گفتمان عصر سلجوقی، نگرش فردوسی و نظامی به زن نیز بررسی میشود تا دریافته شود که این نگرشها تا چه اندازه در دگرگونی شخصیت شیرین تأثیر داشتهاند. برپایة این پژوهش شیرین در شاهنامه دو چهرة متفاوت منفی و مثبت دارد که به سبب جهانبینی طبقاتی و روابط قدرت حاکم بر متن شکل گرفته است. شیرین در خسرو و شیرین به سبب تغییر نوع ادبی متن و برخورد جهانبینانة نظامی با این شخصیت، هویّتی متفاوت مییابد و از کنیزکی رومی به شاهدختی ارمنی تبدیل میشود.
Applying discourse analysis as the research method، this paper analyzes Shirin’s characterization and its change in two different stories (Shahnameh، and Khosrow and Shirin) in order to show how the lingual and meta-lingual (social، political، cultural and historical status) factors besides the ideology of the authors (Ferdowsi and Nezami) have influenced the representation of her character. Furthermore، this paper focuses on the change of political and cultural discourse from the period of Samanids to the Seljuks and the alternation of the views towards women -Ferdowsi’s misogynist views in contrast to Nezami’s philogynist views- as the other possible factor which have influenced Shirin’s characterization. According to this paper، Shirin’s image in Shahnameh is simultaneously negative and positive which is the result of class ideology plus power relations which have dominated Ferdowsi’s text، while in Khosrow and Shirin، the character of Shirin changes because of the change of genre and Nezami’s ideological involvement with this especial character of his story. Accordingly، in Nezami’s version، Shirin is not a Roman slave but an Armenian princess.
خلاصه ماشینی:
او برای تحلیل گفتمان انتقادی ((CDA)critical discourse analysis ) سه سطح تحلیل در نظر میگیرد: الف ) سطح توصـیف (description): در ایـن سـطح مـتن برپایـۀ ویژگـیهـای زبـان شـناختی ماننـد آواشناسـی، واج شناسی، نحو، ساخت واژه یا صرف و معنیشناسی و تااندازه ای کاربردشناسی توصیف و تحلیل میشود؛ ب ) سطح تفسیر (interpretation): این سطح به تفسیر متن بر مبنای دریافت های سطح توصیف میپردازد و البتـه در این مسیر، بافت موقعیت و مفاهیم و راهبردهای کاربردشناسی زبان و عوامل بینامتنی را نیز در نظر خواهد داشت ؛ ج ) سطح تبیین (explanation): در این سطح ، چرایی تولید متن در ارتبـاط بـا عوامـل جامعـه شـناختی، تـاریخی، گفتمانی، جهان بینی و قدرت و قراردادها و دانش فرهنگی اجتماعی توضیح داده میشود (فرکلاف ، ١٣٨٧: ١٦٧ ـ ٢٥٣).
هم چنین محمد غلامرضایی در کتاب داستان های غنایی و کتـایون مزداپـور در کتـاب داغ گـل سرخ و چهارده گفتار دیگر دربارة اسطوره ، بخشی را به مقایسۀ خسرو و شـیرین نظـامی و خسـرو و شـیرین فردوسـی اختصاص داده اند؛ اما تاکنون افزون بر آنکه تحلیلی دربارة تغییر ماهیت شخصـیت شـیرین صـورت نگرفتـه ، از رویکـرد تحلیل گفتمان انتقادی نیز برای بررسی این داستان استفاده نشده است .