چکیده:
زمینه و هدف: یکی از تبیین های اساسی و جدید در درمان ناتوانی های یادگیری خاص، مدل کنش های اجرایی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش کنش های اجرایی (انتقال، بازداری، بروز رسانی، عملکرد پیوسته و برنامه ریزی- سازمان دهی) در پیش بینی عملکرد یادگیری دانش آموزان با ناتوانی یادگیری بود.
روش: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی پایه اول تا ششم مبتلابه ناتوانی یادگیری شهر مشهد در سال تحصیلی 95-96 بودند. تعداد 116 دانش آموز از جامعه مذکور با روش نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری مورد استفاده در این پژوهش عبارت اند از: آزمون ویسکانسین (هیتون و همکاران، 1993)، تکلیف پیچیده استروپ (استروپ، 1935)، آزمون برج لندن (شالیس، 1982)، آزمون حافظه فعال (وکسلر، 2003) و آزمون عملکرد پیوسته (رزولد و همکاران، 1956). برای بررسی توان پیش بینی عملکرد تحصیلی از طریق متغیرهای کنش های اجرایی از مدل ساختاری لیزرل استفاده شد.
یافته ها: نتایج نشان داد مدل با داده های پژوهش، پرازش مناسبی دارد. نتایج تحلیل ساختاری نیز نشان داد که از میان کنش های اجرایی، متغیر بازداری پاسخ و حافظه فعال سهم بیشتری در پیش بینی عملکرد تحصیلی دانش آموزان ناتوان یادگیری در حوزه خواندن، نوشتن و ریاضی دارند (0/01 ≥p ).
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، کنش های اجرایی بازداری پاسخ، حافظه فعال و انعطاف پذیری ذهنی به عنوان فعالیت های شناختی مورد نیاز در یادگیری خواندن، نوشتن و ریاضیات ضروری هستند که باید در برنامه های آموزشی و توان بخشی این دانش آموزان مورد توجه قرار گیرد.
Background and Purpose: Regarding the problems of children with conduct disorder in social cognition and theory of mind، the purpose of this study was to investigate the effect of intervention based on the theory of mind and social skills training on the symptoms of these children.
Method: The research method is a semi-experimental with pre-test and post-test with control group. The statistical population consisted of all children with conduct disorder aged 11-7 years old in Mashhad in 2017، that 22 of them were selected using multi-stage random cluster sampling. The research tool includes the theory of mind test (Styrmanman، 1999) and the social skills scale (Matson، 1983). Subjects were trained in group sessions in 12 sessions. Data were analyzed three weeks after the training by ANOVA.
Results: The findings of this study showed that the intervention of mind theory and social skills training increased social skills and components of the theory of mind (P < 0/001).
Conclusion: Based on the results of this study، it can be concluded that the training of the theory of mind and social skills by increasing social cognition and interpersonal skills reduce the symptoms of conduct disorder in children.