چکیده:
ترامتنیت یک اصطلاح نقدی در نظریة ادبی معاصر است. این نظریه بر آن تأکید دارد که یک اثر ادبی تنها در ارتباط با سایر آثار ادبی تعریف و فهمیده میشود؛ زیرا خالق یک اثر ادبی با تصمیم آفرینش یک اثر، به دنیایی از ارتباطهای میانمتنی در ذهن خود وارد میشود؛ نویسنده یا شاعر از افکار بسیاری از آثار پیش از خود و یا معاصر با خود تأثیر میپذیرد و این افکار در آفرینش اثر او نقش دارند. یکی از حوزههای مهم در ادبیات ایران، ادب حماسی است که با رویکرد نوین ترامتنیت آن را میتوان بررسی کرد و حرفهای تازهای برای مخاطب نسل جدید ارائه داد. شاهنامة فردوسی، بزرگترین اثر حماسی ایران است و الگوی ساختاری و محتوایی مناسبی برای آثار بعد از خود بوده است؛ بهگونهایکه آثار حماسی بعد از شاهنامه، با بهرهگیری خودآگاه یا ناخودآگاه از مضمون و سبک داستانی و روایی آن شکل گرفتهاند و الگوی ساختاری آن را در درون خود دارند.
کوشنامه اثری حماسی ـ تاریخی است که در آن از جنگهای لشکر چین با سپاه ایرانیان سخن به میان میآید. این اثر روایتی دیگر از دشمنان ایرانیان در شاهنامه است. منابع استفادهشدة کوشنامه با شاهنامة فردوسی متفاوت است و محتوای متفاوتی را در بر دارد؛ اما بیشک، سرایندة آن بهطور مستقیم و غیرمستقیم از شاهنامة فردوسی تأثیر پذیرفته است. در این پژوهش، باتکیهبر روش توصیفی ـ تحلیلی بر این فرضیه تأکید میشود که شاهنامه و کوشنامه را در فضای ترامتنیت میتوان بررسی کرد و شعر کوشنامه، در جایگاه زبرمتن، از شعر شاهنامه، در جایگاه زیرمتن، تأثیر پذیرفته است.
Transtexuality is a critical term in the contemporary literary theory، and it is based on the fact that a literary work is defined and understood only in relation to other literary works، since the creator of a literary work enters a world as soon as he decides to create a work of the medium of communication in his mind، and in this case، all the thoughts that the writer or poet takes with himself are involved in his creation of a new work. One of the major areas in the Iranian literature is the epic literature that can be viewed with the new transtextuality approach which may provide the new generation with novel ideas. Shahnameh Ferdowsi، as the greatest epic of Iran، has been a structural pattern and an appropriate content for its later works. In this regard، after Shahnameh، the epic works have progressed consciously or unconsciously through its narrative style and its structural pattern.
Kush Nameh is a historical epic in which the wars of the Chinese and the Iranian armies were presented. This could be considered to be another narrative of the enemies of Iranians in the Shahnameh. Although the sources used by Kush Nameh differ from Ferdowsi's Shahnameh and contain different content، but undoubtedly، its creator has been directly and indirectly influenced by Ferdowsi's Shahnameh. In this research، based on the descriptive-analytical method، this hypothesis that Kush Nameh and Shahnameh can be viewed through a transtextuality lens (i.e. Kush Nameh as the subtext، and Shahnameh as the super-text) was tested.
خلاصه ماشینی:
شاعر کوشنامه، شاهنامه را بارها با دقت خوانده است؛ به همین سبب بهصورتهای گوناگون و غیرمستقیم همانند دیگر حماسهسرایان ایران از شاهنامه الهام میگیرد و به مصراع یا بیتی از آن توجه دارد؛ اما در منظومة دههزار بیتی خود بهطور صریح و آشکار نامی از فردوسی وشاهنامه نبرده است: جهان آفرین تا جهان آفرید به بالا و دیدار او کس ندید (ایرانشاه، 1377: 198) مصراع اول این بیت در شاهنامه دوبار آمده است، یکبار در بخش نخست کتاب و ضمن ستایش سلطان محمود: جهان آفرین تا جهان آفرید چنو مرزبانی نیامد پدید (فردوسی، 1386: 6) و یکبار دیگر در داستان زادن سهراب از تهمینه: جهان آفرین تا جهان آفرید سواری چو رستم نیامد پدید (همان: 175) در کوشنامه بیت زیر بیان شده است: کنون کشته و خاک گشته به نام به از زنده و دشمنان شادکام (ایرانشاه، 1377: 280) مصرع دوم آن با اندکی تغییر در شاهنامه آمده است: چنین گفت موبد که مردن بهنام به از زنده، دشمن بدو شادکام (فردوسی، 1386: 137) تو فرزند شاه و ما کهتریم زمین جز به فرمان تو نسپریم (ایرانشاه، 1377: 233) بیت بالا برگرفته از این بیت فردوسی است: به آواز گفتند ما کهتریم زمین جز به فرمان تو نسپریم (فردوسی، 1386: 35) در کوشنامه ابیات بسیاری است که شاعر در آنها به یک بیت یا نیمبیت از شاهنامه اشاره کرده است، بیآنکه نامی از فردوسی بیاورد.