چکیده:
مقاله حاضر، به طرح فرضیه ای دربارة علت امکان راهیابی خطای ناعامدانه به فهم های صادقانه و عالمانه از قرآن می پردازد. بر وفق فرضیة مزبور، هر فهمی از آیات قرآن، ناگزیر بر مجموعه ای از مبانی و مقدمات استوار است و مقدمات فهم متن، چنان گسترده و متنوع اند و چنان از هرسو، امکان آشکار شدن زوایایی نهان از فهم متن انتظار می رود، که امکان احصاء شدن مقدمات فهم، عملا منتفی می گردد. در نتیجه هر فهمنده در مقام فهم قرآن، علاوه بر مقدماتی و مفروضاتی که نسبت به آنها آگاهی دارد، ناگزیر به برخی از مقدمات هم اتکا دارد که نزد وی آشکار نیستند و صحت آنها در معرض پژوهش او قرار نگرفته است. پنهان ماندن و تحقیق نشدن برخی از مقدمات فهم متن نزد فهمندة قرآن، زمینه را برای تاثیرگذاری مقدمه ای ناصواب و به تبع آن شکل گیری تفسیری خطا فراهم می سازد.
خلاصه ماشینی:
بدینسان باید پرسید که چرا فهم قرآنی ما از خطاپذیری مصون نیست ؟ با این احوال ، آیا میتوان از حصول یقین و علم در فهم آیات قرآن سخن گفت ؟ آیا فهمندٔە قرآن میتواند پس از دستیابی به فهم و تفسیر ادعا کند که متکلم ، همین فهم مرا اراده کرده است و سایر فهم های معارض ، فهم هایی ناصواب و مخالف ارادٔە متکلم ، به شمار میروند؟ هویداست که مقالۀ حاضر به تفسیرهای صادقانه و عالمانه نظر دارد و خطای تفاسیر مغرضانه و جاهلانه مقوله ای دیگر است .
در بارٔە «دلالت آیات دیگر» نیز میتوان سؤال نمود که آیا اساسا فهم یک آیه از قرآن ، متکی بر لحاظ نمودن دلالت های آیات دیگر است ؟ بر فرض لزوم ، این شیؤە فهم به چه سان باید انجام شود؟ فیالمثل اگر کفارٔە آزادی برده برای قتل خطا، در سوره مائده «مقید» به مؤمن بودن برده است ، آیا میتوان به استناد آن ، کفارٔە آزادی برده برای ظهار را هم «مقید» دانست ؟ (در حالی که کفارٔە ظهار در سورٔە مجادله ذکر شده و از جهت مؤمن بودن یا نبودن برده ، اطلاق دارد).
بدینسان فهمنده ای که به عالمانه بودن مقدمات فهم خویش اطمینان دارد، از مشاهدٔە احتمال های مخالف در تبیین یک آیه - ولو به نحوی کثیر- به تزلزل نمیافتد و در شرایط حصول علم ، آشکارا میتواند سایر برداشت های معارض را تخطئه نموده و بیان دارد که معنای صحیح متن ، همان معنایی است که وی به آن دست یافته است .