چکیده:
یکی از محورهای بحث کانت در نقد قوة حکم آن است که نشان دهد زیبایی شناسی نه به
لذت و ادراک حسی وابسته است، نه به مفهوم سازی؛ بلکه تجربة خاصی است که از تعادل
میان خیال و عقل حاصل می شود و لذتی ضروری است و چیزی است که بدون هیچ
مفهومی به متعلق رضایتی ضروری شناخته شود. کانت بعد از تحلیل زیبایی با یک تناقض
مواجه میشود که زیبایی از طرفی حکمی ذوقی محض و صرفا شخصی است و از طرفی
دیگر ضروری و کلی است بر این اساس وی درصدد رفع این تناقض برآمد. در این پژوهش
برآنیم تا موفقیت کانت در مسئلة استنتاج را ارزیابی کنیم و اینکه آیا کانت در استنتاج احکام
زیباشناختی محض موفق بوده است؟ و نتیجه اینکه وجه ضمان کلیت در حکم ذوقی محض
است و در پایان به نقد و بررسی منتقدین دیدگاه کانت » پیشینی بودن سوبژکتیویستی ذوق «
پرداخته خواهد شد
خلاصه ماشینی:
"کانت بعد از تحلیل زیبایی با یک تناقض مواجه میشود که زیبایی از طرفی حکمی ذوقی محض است ؛ یعنی نه از مفاهیم اخذ شده و نه بر هیچ مبنای پیشین استوار است و حکمی صرفا شخصی است و از طرفی دیگر ضروری و کلی است یعنی مدعی توافق همۀ اذهان است وی درصدد رفع این تناقض برآمد لذا بند ٣٠ تا ٤٥ از بحث هنر زیبا از نقد سوم را تحت عنوان «استنتاج احکام زیباشناختی محض » قرار داد( اگرچه استنتاج واقعی مندرج در بند ٣٠ تا ٣٩ است ).
د:هاینریش از شارحان فلسفۀ کانت به دنبال تبیین و تفسیر «بازی هماهنگ قوا» به موانع و ایرادات مطرح در این خصوص اشاره میکند از جمله اینکه : کانت تأثیر متقابل و بازی هماهنگ تخیل و فاهمه را شرط ضروری برای امکان شناخت تجربی میداند و میخواهد از این ادعای خود برای اثبات توافق و اعتبار کلی حکم زیباشناختی بهره بگیرد و حال آنکه اشکال اینجاست که اگر شرط به معنای شرط لازم گرفته شود(که در واقع نیز چنین است ) آنگاه نتیجه اش این می شود که زمانی میتوان شناختی در بارة شیء به دست آورد که زیبا باشد یا دست کم اگر اندکی از زیبایی شیء تجربه شود میتوان به آن شناحت پیدا کرد."