چکیده:
مطالعه مرتبه دوم «علوم» از جمله مباحث نظری دارای ثمرات عملی است که طی قرن اخیر
رواج بسیار یافته است. از چالش برانگیزترین وجوه در این مباحث نحوة جمع حیثیت
«معرفتی و اجتماعی» این هویات است. در این مقاله تلاش میشود، با مروری بر الگوی
رایج علمشناسی در سنت فکری اسلامی و تحولات آن، به سه پرسش مقدماتی زیر در
چارچوب فلسفه اسلامی پاسخ دهیم: 1 . سرّ وحدت یک علم و تمایز آن از دیگر علوم
چیست؟ 2 چیست و چگونه باعث شناخت » شناخت « با » مجموعة واحد « . رابطة این
میشود؟ 3 . هر مجموعه از نظر ساختاری دارای چه ارکان و اجزایی است تا بتواند
معرفت ساز باشد؟ تا سدة اخیر الگوی علم شناسی منطقی در سنت فکری اسلامی غالب بود و
طی سدة اخیر و رواج الگوهای جایگزین، اکنون میتوان مدعی شد که الگویی دوگانه رایج
است که میان علوم برهانی و علوم اعتباری تفکیک قائل میشود. مفروض این الگوها این
است که ظرف تحقق «علوم» ذهن می باشد و تصدیقات حقیقی یا قضایای اعتباری مناط
شناخت جهان برای عالم هستند، یعنی در این الگوها حیثیت اجتماعی علوم مغفول است. در
این مقاله با استفاده از رویکردی پسینی و با تعهد به واقعگرایی معرفتی نشان میدهیم که
هویت علوم دارای سه حیثیت «نفس الامری» ، «ذهنی» و «اجتماعی» است و هویت اجتماعی
علوم بنابر تفسیری از نظریة اعتباریات، وابسته به «جامعه علمی» است و «فعالیت علمی» درون
یک «سنت پژوهشی» می تواند صورت گیرد. از این نظر همة علوم «موجوداتی اعتباری»
هستند که می توانند به صورت روشمند، معانی تصوری و تصدیقی برای پژوهشگران فراهم
نمایند که زمینه ساز «شناخت مفهومی» باشند. در ظرف تحقق ذهن بنابر طبیعت موضوع
تحقیق و تلاش محقق در کسب مبادی برخی می توانند علوم برهانی تحصیل کنند ولی اغلب
معانی تحصیلی توسط مشارکت کنندگان، اعتباری و ظنی است.
خلاصه ماشینی:
"اما در فرهنگ و تمدن اسلامی علومی چون فلسفه ، فقه ، اخلاق و کلام با وجود رواج علوم تجربی توانستند از اعتبار خویش دفاع نماید و این امر برای کسانی که سعی کردند با اتکا به مباحث فلسفۀ علم ، تلقی جدیدی از «علم » به ویژه در «علوم انسانی» را گسترش دهند، چالش هایی ایجاد نمود، این گروه به جای آنکه همچون مکاتب غربی فلسفه علم «بهره مندی از روش تجربی» را ملاک تمییز علم از «شبه علم » به عنوان امری خرافی معرفی کنند، «بهره مندی از روش واحد» را عامل «دسته بندی و تمایز علوم » معرفی کردند تا «علوم تجربی» را شایسته عنوان علم و دیگر رشته های علمی و نظام های معرفتی را در حاشیه آن معتبر بنامند١(سروش ، ١٣٧٥).
برای این کار سه مرحله لازم است : در مرحلۀ نخست با مفروض گرفتن اینکه علومی مانند «هستیشناسی» یا «مکانیک سیالات » یا «اقتصاد توسعه » یا «نوروبیولوژی» به عنوان امری واحد، خواه وحدت حقیقی یا اعتباری وجود دارند که موضوع مطالعۀ مرتبۀ دوم قرارمیگیرند؛ در مرحلۀ دوم تکثر دانش های مدون مورد توجه قرار میگیرد و سر تمایز و تعدد علوم با رویکرد تاریخی و منطقی بررسی میشود."