چکیده:
پس از طرح آزادی به صورت مسئله بعد از قرون وسطی در مغرب زمین و اهمیت دادن به
آن به عنوان یک ارزش مهم، نسبت دین و آزادی در اسلام مورد بررسی فلاسفه و
اندیشمندان اسلامی قرار گرفت. در این مقاله به زیر بنای مسئلة آزادی میان فرق مختلف
فکری اسلامی پرداخته شده است و به صورت استدلالی فرقه امامیه به عنوان فرقة موجود و
دارای زیربنای تفکر آزادی معرفی شده است و ادلة مختلف مکتب فکری اسلام در وجود
داشتن حق طبیعی آزادی بررسی می شود.
در این مقاله سعی نویسنده بر آن است تا با مطالعة تطبیقی، ضمن بررسی مشابهت دو مکتب
فکری فلسفی اسلام و غرب بر حق طبیعی و ذاتی آزادی، به اختلاف نظر این دو مکتب در
منشاء حیثیت ذاتی انسان بپردازد. منشا این حق ذاتی در غرب، امانیسم است و در اسلام عقل
انسانی است که به وسیلة آن قابلیت تعالی و تکامل وجود دارد و این همان است که خداوند
در خلقت انسان از دمیدن روح خود به وی یاد کرده است و نکتة مهم آنکه در دیدگاه
اسلامی، آزادی جزئی از هندسة سعادت است و مسئله به صورت پازل و هندسه دیده شده
است و اینگونه نیست که ارزش های آزادی، عدالت، امنیت، ثروت و غیره به صورت مستقل
مرز آزادی علاوه بر آزادی دیگران، مصالح فرد و اجتماع و خروج از مرز عقل نیز در نظر
گرفته می شود. همچنین عوامل نگهداشت آزادی مطالعه می شود.
و هم عرض دیده شوند. تفاوت نگاه اسلام و غرب در منشا حیثیت ذاتی به تفاوت دیدگاه در
حدود و ثغور آزادی می انجامد. در نگاه غربی بر پایة مبنا بودن امانیسم حد و مرز آزادی،
آزادی دیگران است. اما در نگاه تفکر اسلامی بر پایة مبنا بودن عقل برای حیثیت ذاتی، حد
خلاصه ماشینی:
"منشأ این حق ذاتی در غرب ، امانیسم است و در اسلام عقل انسانی است که به وسیلۀ آن قابلیت تعالی و تکامل وجود دارد و این همان است که خداوند در خلقت انسان از دمیدن روح خود به وی یاد کرده است و نکتۀ مهم آنکه در دیدگاه اسلامی، آزادی جزئی از هندسۀ سعادت است و مسئله به صورت پازل و هندسه دیده شده است و اینگونه نیست که ارزش های آزادی، عدالت ، امنیت ، ثروت و غیره به صورت مستقل و هم عرض دیده شوند.
مکتب فکری اشاعره به علت اعتقاد به جبر و عدم اعتقاد به اختیار انسان طبیعتا نمیتوانست و نمیتواند معتقد به آزادی و پذیرش مسئولیت ناشی از آن باشد لذا بحث از نسبت این مکتب با مسئلۀ آزادی پیشاپیش روشن است و در مقابل مکتب معتزله بنا به اعتقاد به اختیار، زمینۀ مناسبی برای موضوع آزادی و زیرشاخه های آن دارد لکن از آنجا که امروزه طرفدار چندانی در میان مسلمانان ندارد بحث از نظریۀ آزادی در این مکتب نتیجۀ کاربردی نخواهد داشت .
از میان دو نگاه به دلیل برپایی حق آزادی در دنیای معاصر و خصوصا بعد از رنسانس اروپا، معلوم گردید که مکاتب اسلام و غرب هر دو آزادی را یک حق طبیعی و ذاتی و غیر تشریعی و بلکه تکوینی میدانند که البته تجربۀ بشری تذکاری برای این حق بوده و میباشد لکن منشأ این حق ذاتی در غرب ، امانیسم است و در اسلام ، عقل بشر که به وسیلۀ آن قابلیت تعالی و تکامل دارد و این همان است که خداوند در خلقت انسان از دیدن روح خود به انسان از آن یاد کرد."