چکیده:
پژوهش در حوزه ترجمه قرآن کریم، پیشینه ای کوتاه دارد. برخی پژوهشگران با دقت نظر در ظرایف ساختارهای گوناگون نحوی قرآن و مقایسه آن ها با الگوهای زبان فارسی به این مهم پرداخته اند. هدف از پژوهش حاضر بررسی و نقد معادل های فارسی ای است که مترجمان فارسی کهن و معاصر برای موارد کاربرد نقش نحوی در قرآن برگزیده اند؛ اعرابی که بر اساس شمارش منابع، حدود 700 مورد از کاربرد آن در قرآن کریم دیده می شود. با توجه به پیچیدگی و ظرافت نسبی این نقش نحوی در برخی آیه های قرآن، بررسی «حال» و نقد تلاش های مترجمان در معادلگذاری برای موارد کاربرد این نقش نحوی در قرآن به نتایج جالب توجهی انجامیده است. در این مقاله موارد مهم و اختلافی کاربرد این نقش در قرآن بر اساس منابع موجود ذکر شده است. سپس معادل های انتخابی مترجمان منتخب برای این موارد استخراج و بررسی شده و در ادامه معادل فارسی مورد نظر با توجه به الگوهای ترجمه «حال» در فارسی ارزیابی و نقد شده است. در پایان، علاوه بر تبیین اختلاف های نحویان و مترجمان بر سر تعیین ساختار نحوی «حال» در عبارت های قرآن، میزان آگاهی و پایبندی هر مترجم به دانش نحو عربی و دستور زبان فارسی تا حد امکان آشکار گردیده است.
Research on the translation of the Qur’an has a short history. Some researchers have dealt with this important task by careful study of the subtleties of various syntactic structures of the Qur’an and its comparison with Persian language patterns. The present research is intended to study and critique the Persian equivalents that the ancient and Modern Persian translators have selected for applying the syntactic role in the Qur’an; the diacritical marks that according to the sources’ statistics over 700 instances of their application have been seen in the Qur’an. Given the intricacy and relative subtlety of this pivotal role in some verses of the Qur’an، the study of “present” and the critique of the translators’ attempts in finding equivalent for instances of the application of this syntactic role in the Qur’an has led to interesting results. In this article، the important and controversial instances of the application of this role in the Qur’an have been mentioned according to the extant sources. Then، the selected equivalents of the selected translators for these instances have been extracted and examined and further on the Persian equivalent in question has been evaluated and critiqued with respect to the patterns of the translation of “present”. In conclusion، besides elucidation of the differences between the grammarians and translators in determining the syntactic structure of “present” in the Qur’anic phrases، the degree of each translator’s awareness and loyalty to the Arabic syntax and the Persian grammar has as far as possible been clarified.
خلاصه ماشینی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و نقد معادلهای فارسیای است که مترجمان فارسی کهن و معاصر برای موارد کاربرد نقش نحوی در قرآن برگزیدهاند؛ اعرابی که بر اساس شمارش منابع، حدود 700 مورد از کاربرد آن در قرآن کریم دیده میشود.
سپس معادلهای انتخابی مترجمان منتخب برای این موارد استخراج و بررسی شده و در ادامه معادل فارسی مورد نظر با توجه به الگوهای ترجمه «حال» در فارسی ارزیابی و نقد شده است.
میزان دانش مترجمان و معیارهای متفاوت آنان در ترجمۀ آیهها و معادلگذاری برای واژهها و عبارات از جملۀ علل پدیدآمدن ترجمههای گوناگون قرآن به زبان فارسی است، چنانکه در برخی ترجمهها تعهد به متن اصلی و تحت اللفظی بودن و در برخی دیگر همزبانی با خواننده معیار اصلی بهشمار میآیند.
مترجمان دیگر، برخی به عبارت قیدی (قمشهای): در زنجیر بسته؛ (بهبودی و پورجوادی): با غل و زنجیر؛ (فولادوند): به زنجیرکشیده، برخی دیگر، به جمله حالیه (مجتبوی): که با زنجیر به هم بستهاند؛ (مکارم): در حالی که در غل و زنجیرند، (مشکینی)، به قید ساده مرکب و عبارت قیدی، هر دو دست و پا بسته و به همدیگر زنجیر شده و دیگران به قید ساده مرکب (آیتی): دستها بر گردن بسته؛ (حدادعادل): هم زنجیر با دیگران؛ (خرمشاهی): دست و پا بسته؛ (رهنما): دست بگردن بسته؛ (گرمارودی): دست و پا بسته، (موسوی همدانی): دست بسته، ترجمه کردهاند.
بیشتر مترجمان معاصر(آیتی، الهی قمشهای، پاینده، پورجوادی، حداد عادل، خرمشاهی، رهنما، فولادوند،مجتبوی، مشکینی، مکارم شیرازی، گرمارودی، موسوی همدانی)، «جمیعا» را به صورت صفت ترجمه کردهاند، که مغایر با تعادل بلاغی و نحوی است.