چکیده:
جنبش پنطیکاستی در دهه 1990م و با تاکید بر مسئله آخرالزمان، نزول روح القدس و ظهور عطایا، به عنوان سند حقانیت و نشانه نزدیک شدن عصر مسیحایی، ظهور کرد. پنطیکاستی ها معتقد بودند که پس از گذشت هفت سال رنج و محنت، آخرالزمان و عصر ظهور شروع خواهد شد و کلیسا عروسش (مسیح) را ملاقات خواهد کرد. از این رو با جدیت به تبشیر عصر ظهور روی آوردند. پس از گذشت چند دهه از آغاز جنبش و نیامدن مسیح، موجی از نومیدی در میان پنطیکاستی ها شکل گرفت. از این رو برای کنترل اوضاع، تفسیر جدیدی از عصر ظهور ارائه دادند. در همین راستا، با اتخاذ رویکردها و عملکردهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی بر آن شدند تا با فراهم آوردن مقدمات تشکیل کلیسای جامع مسیحی، به بازگشت مجدد مسیح سرعت بخشند. این نوشتار درصدد است تا با روش توصیفی _ تحلیلی پس از معرفی آخرالزمان شناسی پنطیکاستی و ابعاد مختلف آن، ادعای تشکیل کلیسای جامع و رویکردهای پنطیکاستی را به چالش بکشاند.
The Pentecostal movement emerged in the 1990s، with the emphasis on the eschatological issue، the revelation of the Holy Spirit and the advent of the gifts، as a document of truth and sign of the coming of the Messianic age. Pentecostals believed that after seven years of suffering and tribulation، the eschatology and the Age of Appearance would begin and the church would meet its bride (Christ). Because of this، they began to evangelize with the age of advent. After decades of the beginning of the movement and the coming of Christ، a wave of disillusionment was formed among Pentecostals. Therefore، to control the situation، they presented a new interpretation of the Age of Advent. In the same vein، they adopted social، cultural، political، and economic approaches and practices to speed up Christ's return by providing the foundations for a comprehensive Christian church. This article attempts to challenge the formation of a cathedral and Pentecostal approaches with the descriptive-analytical method after the introduction of Pentecostal eschatology and its various dimensions.
خلاصه ماشینی:
"از اینرو پنطیکاستیها بر این باورند که احداث کلیساهای متعدد در نقاط مختلف دنیا، نشان دهنده این است که روحالقدس در این جنبش حضور دارد و به صورت فعال در امر کلیساسازی و به تبع آن در مقوله تبشیر و درنهایت آمادهسازی کلیسای جهانی جهت تسریع در بازگشت مجدد مسیح، مشارکت میکند.
گرچه در ابتدای جنبش پنطیکاستی، کاتولیکها پیروان این فرقه را به رسمیت نشناختهاند، لیکن پس از برگزاری پنج دوره مذاکره، که اولین دوره آن در دهه 1970م شروع شد، کلیسای کاتولیک، پنطیکاستیها را به رسمیت شناخت، اهتمام به تبلیغ مسیحیت و احداث کلیسای عام مسیحی مورد تأکید واقع شد، گفتوگوهای محلی و منطقهای متعددی بین رهبران فرقههای مختلف پنطیکاستی برقرار گردید و درنهایت تمرینی واقعی برای اتحاد میان فرقههای مسیحی صورت پذیرفت.
علت این مسئله نیز برمیگردد به رویکرد تهاجمی پنطیکاستیهای اولیه در قبال سایر فرقههای مسیحی و نقد و تخریب آنها، زیرا پنطیکاستیها ادعا داشتند که تعمید توسط روحالقدس _ مدتها و پس از عصر رسولان _ تنها در کلیسای آنها صورت گرفته، و این نکته سبب میشد تا فقط خود را مسیحی حقیقی تلقی کرده و دیگران را نادیده بگیرند (برگس، 2006: 329-330).
ازاینرو کتاب مقدس اساس جنبش پنطیکاستی را که بر مبنای روحالقدس و عطایای او بوده است، زیر سوال برده و از عدم تطابق رویکرد پنطیکاستیها در مسئله ظهور مجدد مسیح با متن مقدس، پرده برداشته است.
_ Anderson, Allan, Evangelism and the Growth of Pentecostalism in Africa, Centre for Missiology and World Christianity, University of Birmingham (2000)."