چکیده:
نگرش اقتصادی به مسأله ازدواج نشان میدهد بهینگی در تشکیل خانواده در شرایطی تحقق مییابد که میزان علاقه مرد به خود و همسرش یکسان باشد تا به تبع آن منابع داخل خانوار به طرز برابر توزیع شود. بر این اساس، هدف مقاله بررسی صحت و اعتبار این موضوع در قالب الگویی نظری و ارائه شواهد تجربی است. این پژوهش که بر اساس مطالعهای میدانی و با استفاده از پرسشنامه و جامعه آماری شامل 415 مرد متأهل ساکن شهر تهران اجرا شد، نشان داد بیشتر بودن درآمد زنان، عاملی در جهت نزدیک شدن به بهینگی در ازدواج است؛ اما سن و سطح آموزش آنها اثری متضاد دارد. همچنین تعداد فرزند، میزان مشابه بودن سلایق زوجین و سطح آموزش مردان اثر مثبتی بر نیل به بهینگی دارند. بنابراین، ازدواجی به شرایط بهینگی نزدیکتر است که در آن تفوق سطح آموزش مرد بر زن بیشتر باشد، در سنین پایینتر اتفاق بیفتد، تعداد فرزندان و درجه تفاهم زوجین بیشتر باشد.
Economic approach to the marriage represent that optimal conditions in family formation are realized whenever the man loves equally himself and his wife and so the household resources will be equally distributed. Accordingly، the purpose of this paper is to consider the credibility of this idea and to find empirical evidence. By using a sample including of 415 married men residing in Tehran، empirical evidence suggest that higher income of women tends to convey marriage to optimality but the age and education of women go in opposite direction. In addition، the number of children and the degree of resemblance of couples' tastes will have positive impact on reaching to optimal marriage. At last، marriage will be close to optimality، if the men’s education is higher than the women’s occurred in lower ages and the number of children and the degree of understanding between the couples is more. The most important implication of this paper is that the similar characteristics of men and women are not necessarily a favorite situation in marriage but some discrepancies seem to be better.
خلاصه ماشینی:
نوع مقاله : مقاله پژوهشی نویسنده وحید مهربانی استادیار اقتصاد دانشگاه تهران چکیده نگرش اقتصادی به مسأله ازدواج نشان میدهد بهینگی در تشکیل خانواده در شرایطی تحقق مییابد که میزان علاقه مرد به خود و همسرش یکسان باشد تا به تبع آن منابع داخل خانوار به طرز برابر توزیع شود.
این پژوهش که بر اساس مطالعهای میدانی و با استفاده از پرسشنامه و جامعه آماری شامل 415 مرد متأهل ساکن شهر تهران اجرا شد، نشان داد بیشتر بودن درآمد زنان، عاملی در جهت نزدیک شدن به بهینگی در ازدواج است؛ اما سن و سطح آموزش آنها اثری متضاد دارد.
با این وصف، ازدواج بهینه پیوندی قوی با مسأله توزیع منابع در درون خانوار[4] دارد که خود مبحثی مستقل و چالش برانگیز است و موضوع مطالعه و تحقیق بسیاری از اقتصاددانان خانواده بوده، به طوری که منجر به انتشار دهها کتاب و مقاله شده است.
از این رو، تحلیل نظری مسأله یا تبیین رفتار دو فرد در رابطه با تشکیل خانواده که در پی تحقق شرایط بهینگی در توزیع منابع درون خانواده هستند، این امکان را میدهد تا با شناسایی متغیرهای مستقل و وابسته توضیحدهنده رفتار بهینه، شواهدی در مورد عوامل مؤثر بر ازدواج بهینه حاصل شود.
از یک سو بر اساس این شروط، میتوان چنین استنباط کرد که رجحانهای زوجین و عوامل مؤثر بر بهرهوری آنها در خارج از خانواده عواملی هستند که امکان دارد شرایط بهینگی در توزیع منابع در درون خانوار را تحت تأثیر قرار دهند.