خلاصه ماشینی:
"بیدقتی در بهکارگیری انواع متفاوت نثر روایی و نامعین بودن حدود آنها، حتی در ادبیات کلاسیک ما نیز به چشم میخورد و همانگونه که برخی از پژوهشگران گفتهاند،در ادب کلاسیک ما اصطلاحات افسانه،قصه،سرگذشت، نقل،حکایت،داستان،روایت،مثل،تمثیل و حدیث کمابیش به یک معنی به کار رفته است.
تقریبا میتوان گفت تاکنون هیچگونه اثر مستقلی دربارهء انواع نثر شفاهی تحریر نشده است و همانگونه که پیش از این گفته شد،در مقالههای پراکنده،از انواع نثر روایی در ادبیات شفاهی،با نام قصه یا افسانه یاد شده است.
محمد هادی محمدی و زهره قائینی نیز در جلد اول کتاب تاریخ ادبیبات کودکان ایران،به این موضوع پرداخته و نظر خود را درباره گونههای متفاوت ادب شفاهی(و از جمله گونههای نثری آن)بیان کردهاند.
» وی سپس نامشخص بودن گونههای متفاوت نثر شفاهی فارسی و عدم اجماع پژوهشگران را در این زمینه،با توجه به جوان بودن علم فولکلورشناسی، تا حدودی طبیعی میداند و مینویسد: «از بررسی تاریخ ادبیات،معلوم است که در نخستین مرحلههای آن، ژانرهای ادبیات بدیعی نیز از همدیگر بهطور دقیق جدا نبودهاند.
با آگاهی از این موضوع و نیز با توجه به جوان بودن علم فولکلور،ما پژوهشگران ادبیات شفاهی،باید گام به گام و باخونسردی علمی،انواع متفاوت افسانه و سایر گونههای نثر شفاهی را مورد بحث و بررسی قرار دهیم و سپس موافق و مطابق با علم فلکلورشناسی،از یک سو با توجه به منابع مکتوب و از سوی دیگر با توجه به اصطلاحاتی که در میان مردم رواج دارد،اصطلاح دقیق هریک از گونهها را معین نماییم."