چکیده:
یک مترجم موفّق نباید تنها از یک دریچه و ساختار متن زبان مبدأ را به زبان مقصد ترجمه کند. تطبیق و پیاده کردن نکات دستوری و انتقال واژگانی به تنهایی نمیتواند ملاک و أساس کار قرار گیرد؛ زیرا نباید نقش دیگر عوامل برون و درون متنی را نیز در ترجمه نادیده گرفت. بنابراین به خوبی در مییابیم ترجمه خوب و روشمند بر یک پایه ساخته نمیشود بلکه ساختارها و عوامل گوناگونی دست به دست هم میدهند تا چارچوب و ساختار ترجمه شکل بگیرد.
مترجم در ساختار یلاغی با چند چهرهای مفاهیم صناعات ادبی و صور خیال روبروست. از این رو در فرایند ترجمه انتقال نکتهها و چارچوبهای بلاغت دشوارتر از دیگر ساختارهاست.
مترجم هر چند توانایی بالایی در آفرینش ترجمه، بیمانند باشد ولی نخواهد توانست مخاطب زبان مقصد را کاملًا به دنیای ادبی فراهم شده برای مخاطب زبان اصلی ببرد. البته این گفته به معنای رها کردن و ذست کشیدن از ترجمه صناعتهای ادبی نیست بلکه باید مترجم تلاش نماید تا شکاف میان مخاطبان دو زبان را کمتر کند و این مهم انجام شدنی است.
A successful interpreter not only of a valve and the source language to the target language translation of the text Sahtar. The implementation and application of the rules of grammar and lexical transfers alone can not be the criterion and basis. Because of other factors plays out within the text should not be ignored in translation. So well we can not translate well and methodically built on a foundation
But the structure of the various factors that combine to form the framework and structure of the translation. Translator in the Ylaghy a few literary figures of concepts and imagery figure faces. The transition point in the translation process and framework of rhetoric more difficult than other structures.
Translator though high ability in the creation of translation, the target language is quite unique, but the audience would not be able to provide the literary world for his original audience. Of course, this means abandoning the art of literary translation is not pulling out and had taken action. But should the interpreter try to reduce the gap between the two languages and the important audience it can be done.
خلاصه ماشینی:
البته این گفته به معنای رها کردن و ذست کشیدن از ترجمه صناعتهای ادبی نیست بلکه باید مترجم تلاش نماید تا شکاف میان مخاطبان دو زبان را کمتر کند و این مهم انجام شدنی است.
البته ـ همان طور که نیک میدانید ـ ترجمه به زبان روز خواننده است و نباید به هر قیمتی متون جدید را بنا بر بلاغت سنتی و کهن تحلیل کرد، بلکه باید آزمودههای پیشینیان را پیش روی خود قرار داده و از تکرار خطای آنان پیشگیری نمود.
با اقرار به این موضوع و نظر به جایگاه و ارزش ترجمه، نباید از این نکته مهم نیز غافل شد که تجربه ثابت کرده است ترجمه میتواند واژگان و اصطلاحات را به زبان دیگری برگرداند ولی فصاحت، انسجام و بلاغت کلام، ترجمهناپذیر است؛ زیرا بلاغت، از ترکیب نحوی شکل گرفته و ترکیب نحوی زبانها با یکدیگر فرق دارد.
در حوزه زبانشناسی به ویژه زبانشناسی ترجمه، نقل ساختار بلاغت و فصاحت به مراتب دشوارتر از انتقال واژه و لفظ است؛ زیرا به آسانی و با کمی تلاش، میتوان واژه و لفظ را معادل یابی کرد ولی بلاغت با پیچیدگیها و دشواریهایی روبروست؛ چرا که بیشتر، ترجمهناپذیر است و باید در زبان مقصد معادل یابی دقیق ادبی و علمی صورت گیرد تا بتوان پیام را به خواننده به خوبی منتقل کرد.
اکنون باید پرسید: آیا همان گونه که متن ادبی با ساختار بلاغی پر راز و رمز، مخاطب زبان مبدأ را دلداده خود میکند مترجم توانایی آن را دارد دنیا و زبان مجاز را نیز به مخاطب زبان مقصد انتقال دهد!