چکیده:
اخلاق و زیباییشناسی مهمترین ارزشهای حیات آدمی هستند که نسبت میان آنها از دیرباز مورد پرسش اندیشمندان بوده است. در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به تبیین ماهیت و نحوه ارتباط این دو حوزه در فلسفه آرتور شوپنهاور میپردازیم. شوپنهاور اخلاق و زیباییشناسی را دو راه رهایی از اراده پدیداری و خودخواهی میداند. ماهیت اخلاق، شفقت و نیکوکاری است که از طریق فراروی از خود پدیداری حاصل میشود و با عدالت، یعنی یکسان دیدن خود و دیگران همراه است. درک زیباشناسانه و نبوغ هنری نیز با نفی خودبینی و فرا رفتن از نگاه سودگرایانه و منفعتطلبانه میسر است که به گشودگی قلب و شناخت مثال مطلق میانجامد. بدینسان، آدمی هم در هنر و هم در اخلاق به نظاره حقیقت خود و هستی نائل شده و با نفی اراده، خود درونیاش را با واقعیت فی نفسه یکی مییابد. بسیاری از صورتهای هنری مانند تراژدی میتوانند به نفی اراده خودخواهانه و اخلاق مدد رسانند. اخلاق نیز با فرا بردن نگرش آدمی از خودپرستی و سودجویی زمینه درک و نگرش زیباشناسانه را فراهم میکند.
Ethics and aesthetics are the most important values in human life, and they have since a long time ago been subject to inquiries by intellectuals. In this paper, we will be concerned with an account of the nature and manner of the relationship between the two values in Schopenhauer’s philosophy with a descriptive-analytic method. Schopenhauer takes ethics and aesthetics to be two ways of emancipation from the phenomenal will and selfishness. The nature of ethics is compassion and beneficence, which is obtained through transcending the phenomenal self and is accompanied with justice; that is, seeing oneself and others to be equal. An aesthetic understanding and artistic ingenuity are possible if one negates selfishness and transcends the utilitarian self-interested outlook, leading to the openness of one’s heart and knowledge of the absolute example. Thus, in both art and ethics, one comes to observe the reality of himself and the being, and by negating the will, one comes to see his internal self as equal with the reality in itself. Many artistic forms, such as tragedy, can help in the negation of selfish will and ethics. And ethics paves the path for aesthetic understanding by helping one transcend selfishness and self-interestedness.
خلاصه ماشینی:
ethical به اعتقاد شوپنهاور، همۀ امور را باید در تأیید و انکار اراده، نگریست ، «تأییـد اراده» بـدان معناست که انسان تنها بر اساس انگیزه هـا و امیـال طبیعـی خـویش عمـل مـیکنـد و حتـی می تواند نسبت بدان شناخت انتزاعی نیز داشته باشد؛ زیرا ارادهای که ذاتی جهان است خود را در ارادٔە انسان، به بهترین وجه نشان می دهد این اراده به صورت کوشش دائمـی در میآیـد.
اما رهایی از اراده، گسستن از واقعیت زندگی نیست ، بلکه بدین معناست کـه انسـان در فرآیند ژرف اندیشی اخلاقی و هنری، میبایست نخست از رنـج آگـاه شـود و خویشـتن را درآن غرق سازد و خود پدیداریش را نادیده بگیرد تا پس از آن بتواند از ارادٔە زیسـتن کـه مقهـور اصـل فردیت است ، عبور کند و از آن فراتر رود و از این طریق بـه مثـال و حقیقـت نـاب دسـت یابـد.
اخلاق - برخلاف نظر کانت - در این حالت پیروی از ندای درونی است ، نه پذیرفتن یـک آیـین و اصول و در همین جا تفاوت خوبی از دید انسان معمولی بـا ارزش اخلاقـی روشـن میشـود؛ زیرا آن چه برای من خوب یا با ارزش است چه بسا از دیـدگاه اخلاقـی ارزش نباشـد و بـه همـین دلیل است که انگیزٔە عمل اخلاقی نیاز به توجیه دارد و خود شـوپنهاور بـر آن تأکیـد میکنـد.
ضرورت و تسلیم در اخلاق و هنر(تراژدی) شوپنهاور معتقد به نوعی ضرورت است و بـر ایـن بـاور اسـت کـه «شـناخت ذهـن و انـواع توانایی های خودمان و حدود تغییرناپذیری آنها، مطمئن تـرین راه بـرای رسـیدن بـه رضـایت کامل از خود است و برای ما هیچ تسلایی مؤثرتر از ایمان کامل به ضرورت تغییرناپذیر وجود ندارد» (شوپنهاور، ۱۳۸۸، ج۱: ۳۰۴).