چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی شعر خوان هشتم و آدمک مهدی اخوان ثالث اختصاص دارد و دو عنصر روایت و زمان بر اساس نظریات ژار زنت و دیگر روایتشناسان در این دو شعر، مورد بررسی قرار گرفته است و پنج مفهوم لحن یا صدا، حالت یا وجه، نظم و ترتیب، تداوم و بسامد در این دو شعر مطالعه و بررسی شده است. در حوزهی راوی با یک راوی برونداستانی روبهرو هستیم که گاهی به صورت مستقیم و گاهی از طریق شخصیتهای داستان، با نظریّات و اندیشههای او روبهرو میشویم. در حوزهی مخاطب، شاعر مردم جامعهی خود را به عنوان مخاطب مستتر این متن در نظر گرفته است و شعر را ابزاری برای بیان اندیشههای خود قرار داده است. در بررسی زمانی، شاعر بدون آن که روایت خود را در بند زمان خاصی قرار دهد، با بهرهگیری از شگردهای هنرمندانه روایتی فرازمانی ارائه کرده است که در هر مقطع تاریخی میتواند کارکرد داشته باشد. از منظر چندصدایی نیز با دو متن تکصدا روبهرو هستیم و شاعر با به تمسخر گرفتن رهاورد مدرنیزم(تلویزیون) در پی بیان این اندیشه است که مدرنیزم وارداتی نمیتواند در جوامع سنتی موجب ایجاد چندصدایی گردد.
خلاصه ماشینی:
در نظریهی ژنت، پنج مفهوم اساسی وجود دارد که عبارت است از: لحن یا صدا (Voice)؛ حالت و یا وجه(Mood)؛ نظم و ترتیب (Order)؛ تداوم(Duration) و بسامد(Frequncy) (Genette, 1980: 29-32) در پژوهش حاضر دو شعر «خوان هشتم» و «آدمک» از اخوان ثالث با توجه به روایی بودن آنها، از منظر روایتشناسی، تحلیل شده و سطوح مختلف این دو شعر بر اساس نظریهی ژنت، بررسی گردیدهاست.
شعر «آدمک»، ادامهی شعر «خوان هشتم» است، راوی بار دیگر به همان قهوهخانه میرود و این بار به روایت اوضاع قهوهخانه میپردازد و میبیند که مرد نقال در گوشهای ساکت نشسته است و به جای او، تلویزیون سخن میگوید.
(همان: 199) راوی در شعر «خوان هشتم» چون در حکم یک بیننده عمل میکند و هدفش نقل خاطرهای در گذشته است، به صورت اول شخص و درونداستانی انتخاب شدهاست تا از رهگذر این شیوهی روایی، شاعر بتواند آنچه را در ذهن دارد، بیان کند.
در این بخش از شعر که مرد نقال در حال بیان دردی اجتماعی است، دیگر همان نقال قصهی مرگ رستم نیست, بلکه نقش مؤلف مستتر را دارد و در حال بیان اندیشهها و دیدگاههای شاعر دربارهی اوضاع زمانهی خود است.
واژهی ماث را میتوان مخفف نام شاعر (مهدی اخوان ثالث) نیز دانست هنگام روایت داستان مرگ ناجوانمردانهی رستم به دست شغاد، مرد نقال میگوید که این قصه است که روایت میکند و خود او عملا نقشی در روایت ندارد.
راوی در شعر «آدمک» در شعر «آدمک»، راوی درونداستانی علاوه بر روایت فضای داستان که همان قهوهخانه است، این بار، هم از راوی جدید که تلویزیون است و هم از مرد نقال که ساکت و «سر به جیب پوستین خود فروبرده»، سخن میگوید.