چکیده:
پژوهش حاضر باهدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس بر ارزیابی مجدد و فرونشانی هیجانی سربازان با اختلال مصرف مواد افیونی انجام شد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی و بهصورت پیشآزمون- پسآزمون با گروه گواه انجامشده است. جامعه آماری پژوهش را کلیه سربازان با اختلال مصرف مواد افیونی تشکیل میدهند که در درمانگاه هوانیروز کرمان تحت درمان نگهدارنده متادون بودند. نمونه مورد مطالعه نیز متشکل از 40 آزمودنی بود که به روش نمونهگیری تصادفی ساده انتخاب و سپس به صورت تصادفی در گروههای آزمایش و کنترل گمارده شدند. پس از تفکیک گروهها، ابتدا پیشآزمون انجام گرفت و سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسهی 90 دقیقهای آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس را دریافت کرد؛ در پایان پسآزمون برای هر دو گروه اجرا شد. دادههای حاصل از پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد که آموزش تنظیم هیجان، افزایش ارزیابی مجدد و کاهش فرونشانی هیجانی را در پی داشته است؛ با توجه به یافتهها میتوان گفت که آموزش تنظیم هیجان با افزایش راهبرد سازگارانه (ارزیابی مجدد) و کاهش راهبرد ناسازگارانه تنظیم تجارب هیجانی(فرونشانی) ، میتواند زمینه را برای بهبود اختلال مصرف مواد افیونی فراهم سازد.
خلاصه ماشینی:
Fletcher, Parker, Bayes, Paterson & McClure 3.
Wilens, Martelon, Anderson, Abrahamson & Biederman 4.
McRae, Jacobs, Ray, John & Gross 5.
McDermott, Tull, Gratz, Daughters & Lejuez گزارش های پژوهشی حاکی آن است که آموزش تنظیم هیجان در کاهش خشم و رفتارهای تکانش گری (اعظمی، سهرابی، برجعلی و چوپان ، ١٣٩٢؛ ١٣٩٣)، علائم وسوسه و سوگیری توجه (جلالوند، محمدی و ملازاده ، ١٣٩٣؛ بابایی، حسنی و محمدخانی، ١٣٩١) و همچنین کاهش راهبردهای سازش نایافته و افزایش راهبرهای سازش یافته (قائدنیایجهرمی و همکاران ، ١٣٩٣) در افراد وابسته به مواد مؤثر واقع شده است ؛ بنابراین میتواند به عنوان بخشی از مداخلات پیشگیری از عود در اختلال های مصرف مواد مطرح باشد.
در ایران نیز کفایت های روان سنجی این مقیاس بر روی دانشجویان دانشگاه محقق اردبیلی موردمطالعه قرارگرفته است که ضریب آلفای کرونباخ برای ارزیابی مجدد، فرونشانی و همچنین کل مقیاس ، به ترتیب ٠/٧٩، ٠/٥٢، ٠/٧١ گزارش شده است (قاسم پور، ایل بیگی و حسن زاده ، ١٣٩١).
با توجه به نقش تنظیم هیجان در پیش بینی و آسیب شناسی طیف وسیعی از اختلالات ، ازجمله اختلال های مصرف مواد و با نظر به فراوانی واکنش های هیجانی در سربازان (حاجیامینی، زمانی، فتحیآشتیانی، عبادی، خمسه و قریشی، ١٣٨٩) که ممکن است ناشی از راهبردهای پایین تنظیم هیجان در این قشر باشد (معلمی و همکاران ، ١٣٩١)؛ میتوان گفت که همسو با مدل کابر (٢٠١٤)، مصرف مواد در افراد با اختلال مصرف ، به ویژه در سربازان مصرف کننده ، میتواند ناشی از راهبردهای پایین تنظیم هیجان باشد که مصرف مواد را سبب میشود.