چکیده:
برنامه درسی قلب نظام تعلیم و تربیت و ابزاری در جهت تحقق اهداف تعلیم و تربیت است. برنامه درسی به
عنوان یکی از حوزه های بحث بر انگیز در سال ۱۹۱۸ به وسیله فرانکلین بوبیت با انتشار کتابی تحت عنوان
برنامه درسی هویت یافت. این حوزه تخصصی نسبتا جوان از دهه های اغازین بیستم تا کنون در مسیر رشد و
توسعه ای شتابان قرار گرفته است. رویکردها معاصر چالشهای جدیدی را جهت فهم افرینی و توسعه بسترهای
فهم برنامه درسی ایجاد کرده اند و با عث بوجود امدن هویت های جدیدی در برنامه درسی شده اندکه هرکدام
مبحثی نوین در برنامه درسی را باعث شده اندکه این محورها عبارتند از هویت سیاسی / انتقادی» هویت
فمینیستی، هویت آتوبیوگرافیکا، هویت زیبایی شناختی/ هنری,» هویت بین المللی، هویت پدیدارشناختی,
هویت پست مدرن / پساساختا رگرایی. مقاله حاضر به بیان هویت بین المللی برنامه درسی می پردازد تا زمینه ای
جهت تامل و اندیشه ورزی در مواجهه با هویت های نوین برنامه درسی فراهم اورد.
خلاصه ماشینی:
"رویکرد سنتی این رویکرد برنامه درسی را به عنوان یک سند مکتوب و به مثابه یک جریان فنی یا تکنولوژیک می داند که سعی دارد تمام اجزا و مراحل تدریس را به صورت مجموعه تصمیمیات از پیش تعیین شده به مورد اجرا گذارد ( فتحی واجارگاه-1380) ( مهرمحمدی- 1381) رویکرد سنتی به منظور فراهم اوردن امکاناتی جهت سهولت در اجرا شدیدا تحت سیطره افکار مدیریتی بوده و به جای انکه به درک و فهم بهتر عناصر پیچیده در تعلیم و تربیت و تلاش در جهت به حداکثر رساندن اثر بخشی ان بپردازد به افزایش حوزه های نظارت و کنترل بر یادگیرنده و جریان تعلیم و تربیت اقدام کرده است و فراگیران را به مثابه ماده خامی می داند که باید به محصولات نهایی که انتظارات گوناگون زندگی را براورده می کنند تبدیل گردند."