چکیده:
رابرت دال چنانکه میدانیم از آن دسته از دانشمندان علوم سیاسی است که رویکردی علمگرایانه به سیاست و دانش سیاسی دارد و در صدد است سیاست را به مثابۀ یک علم ارایه دهد. او در کتاب «تحلیل سیاسی مدرن» اصلیترین مواضع خود در باب مفهوم سیاست و چگونی تحلیل سیاسی را شرح داده است. کتاب فوق از یکسو در سنت قدرتمحور سیاست جای دارد و از سوی دیگر مفهومی متفاوت، یعنی «نفوذ» را جایگزین مفهوم قدرت میکند و مدعی است توانسته روشی علمی را برای مطالعه و نگریستن به سیاست و همچنین مدلی علمی برای سیاست عملی و سیاستورزی ارایه دهد. در مقالۀ حاضر ما با بررسی این کتاب، نقاط قوّت و ضعف آن را ارزیابی خواهیم کرد. ین مقاله شامل چند نقد کلّی از جمله نقد به رویکرد علمگرایانۀ کتاب، تأکید بر نفوذ به مثابۀ مفهوم کانونی سیاست، چیستی تحلیل سیاسی مدرن و تبعات حاصل از این منظر به سیاست است.
Robert Dahl is one of Important Scholars in American tradition of political science. His influential book “Modern Political Analysis” is an important book in the sixties decade in USA which its first edition was published in 1963 and now we have the new edition of that in collaboration with Bruce Stinebrickner. I attempt to clarify in present Article that how Robert Dahl and Stinebrickner explain the Scientific Approach of Political Science. The book belongs to Power-Oriented Approach of Political Science on the one side، and relates to new conception of the concept of “Influence” on the other side. They claim that we can analyze Political Phenomenon with Scientific Method in Political Science. This Article has criticized this approach of book.
خلاصه ماشینی:
نقدی بر کتاب «تحلیل سیاسی مدرن » مهدی فدایی مهربانی * چکیده رابرت دال چنانکه می دانیم از آن دسته از دانشمندان علوم سیاسـی اسـت کـه رویکـردی علم گرایانه به سیاست و دانش سیاسی دارد و در صدد است سیاست را به مثابۀ یک علـم ارایه دهد.
(نای ، ١٣٨٧: ٣٧) با این همه رابرت دال به جهت موضع علم گرایانۀ خود مفهوم کانونی تحلیـل اش یعنـی نفوذ را نیز با اسلوبی علم گرایانه توضیح می دهد؛ وی معتقد است نفـوذ را بایـد بـر اسـاس شکلی از «علیت » یا «موجبیت » توضیح داد؛ زیرا نمی توانیم بدون تجربۀ علیـت ، و در واقـع عمل بر اساس آن ، در دنیا زندگی کنیم .
دال در جای دیگری نفوذ را چنین تعریف می کند: رابطه ای میان کنشگران انسانی به گونه ای که نیازها و خواست ها و ترجیحات یا نیـات یک یا چند کنشگر بر کنش ها یا تمایل به عمل یک یا چند کنشگر در جهتی هم آهنـگ با – و نه مغایر با- نیازها، ترجیحات ، یا نیات نفوذگذار(ان )، اثر گذارد (همان : ٥٠) راه و روشی که نویسندگان برای تعریف نفوذ برگزیده اند حکایت از آن دارد که مـا بـه لحاظ متدولوژیک با روشی علی مواجهیم که علم گرایان بر آن تأکید دارند.
» (همان : ٨١) تعریف سیاست به علم مطالعـۀ نفـوذ از ایـن ویژگـی برخـوردار اسـت کـه از شـمول گسترده ای برخوردار است ؛ زیرا در همۀ گونه های حکومـت و حکمرانـی ، بـه میـزان هـای مختلف نفوذ وجود دارد.