چکیده:
تفکر انتقادی، از مفاهیم علمی جدیدی است که در قرن اخیر مورد توجه قرار گرفته است. قرآن نیز به فرایندهای ذهنی با عبارات مختلفی پرداخته و به آنها توجه داشته است. سوالی که در این موضوع وجود دارد، این است که کاربرد مفهوم تفکر انتقادی و عناصر (یا مولفههای) آن در ادبیات قرآنی چگونه است. پژوهش حاضر این هدف را دنبال میکند که تفکر انتقادی چه جایگاهی را در ادبیات قرآنی به خود اختصاص داده است. این پژوهش با روش تحلیل محتوا، با بررسی آیات قرآن در مورد فرایندهای ذهنی، تناسب تفکر انتقادی با مفاهیم قرآنی را بررسی کرده است. در قرآن، مفهومی که دقیقا همة عناصر تفکر انتقادی را دربرداشته باشد، وجود ندارد، اما مولفههای تفکر انتقادی بهصورت جداگانه در قرآن مطرح شدهاند. ریشههای لغوی «فقه»، «نبط»، «حجج» و «نظر» با مولفة استنتاج و استنباط تفکر انتقادی در ارتباطاند و ریشههای لغوی «حکم» و «قضی»، تناسب معنایی نزدیکی با مولفة ارزیابی، قضاوت و سنجش تفکر انتقادی دارند.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، باید بهدقت محتوای قرآن را بررسی کرد تا مشخص شود تفکر انتقادی نیز در قرآن بهکار گرفته شده است یا خیر؟ و کلام الهی در این زمینه به چه نکاتی توجه دارد.
دستة دیگر تحقیقات، به تفکر انتقادی از منظر قرآن و روانشناسی توجه داشته و نتیجه گرفتهاند که نهتنها مفاهیم اصلی تفکر انتقادی در راستای نظریات قرآن است، بلکه اساسا اولین هدف اصلی قرآن، نهادینه کردن تفکر انتقادی (یعنی توانایی تفکر و اندیشة مستدل و منطقی پیرامون مسائل، و تشخیص و قضاوت صحیح دربارة آنها بهمنظور دستیابی به زندگی موفق و سعادتمند)، در وجود انسانها بوده و نسبتبه این موضوع توجهی خاص داشته است (آذربایجانی، 1390، ص13).
بنابراین، نوآوری این پژوهش را نیز در همین مطلب میتوان دانست؛ زیرا با بررسی مفهوم تفکر انتقادی و دنبال کردن آن در ادبیات قرآنی، میتوان مفهوم یا مفاهیمی را که در قرآن دربردارندة عناصر تفکر انتقادی است، بهصورت مشخص بیان کرد.
خداوند متعال در این آیه بیان میکند که ایمان عبارت است از اینکه انسان بهطور تام و کامل و در باطن و ظاهر تسلیم امر خدا و رسولش باشد؛ و چگونه ممکن است کسی مؤمن حقیقی باشد و درعینحال در برابر حکمی از احکام او تسلیم نشود؟ پس اگر رسول بزرگوار حکمی علیه شخصی صادر کند و آن شخص از حکم آن حضرت منزجر و ناراحت شود، درحقیقت از حکم خدای تعالی ناراحت شده است؛ چون خدای تعالی این شرافت را به آن جناب داده بود که بندگانش اطاعتش کنند و حکمش را در بین خود نافذ بدانند ( طباطبائی، 1417ق، ج4، ص 405)."