چکیده:
تذکره ها درباره تعداد آثار عطار نیشابوری مبالغه کردهاند اما محققان، معدودی از آنها را از آثار مسلّم عطار دانستهاند آثاری چون منطق الطیر، مصیبت نامه، اسرار نامه و تذکره الاولیاء. همچنین نسبت آثاری چون هیلاج نامه و بی¬سرنامه را به عطار نیشابوری رد کردهاند. درباره انتساب خسرو نامه به عطار اختلاف نظر وجود دارد. مقاله حاضر برای اثبات صحت یا عدم صحت انتساب خسرونامه به عطار نیشابوری تالیف شده است، خسرونامه را با آثار قطعی و مسلّم عطار به لحاظ موضوع و محتوا،شیوه بیان و خصیصه های سبکی مثل متناقض¬نما، واژگان و تعابیر سنجیدهایم. بسامد مشترکات خسرونامه با آثار مسلّم عطار صحت انتساب این اثر را به عطار نیشابوری تایید میکند.
خلاصه ماشینی:
عطـار در اینجـا بـرای نمایش این مفهوم از رمزهایی بهره میگیرد که در سایر آثارش برای جان بسامد بـالایی دارد بگونه ای که با استناد به آنها میتوان رمزهای این اثر را نیز تحلیل کـرد چنانکـه مـرغ را کـه فی المثل در دیوان رمز روح است (مالمیر،١٣٧٧: ٦٢) در خسرونامه برای گل به کار مـی بـرد (خسرونامه : ٧٢، ابیات ١٥٢١-١٥١٢) همچنین در خسرونامه پس از موافقت خسرو با عشـق گل ، گل از منظر و بام (بلندی ) که رمز عالم غیب در متون عرفانی است ، وارد باغ -رمز عالم شهادت - میگردد پس از این نزول ، اسارتها، رنجها و سختیهای گل شروع میگردد و عطار بـا مهارتی که در بیان درد و سوز جدایی دارد بتفصیل ، این دردها را تا آخر داسـتان میکشـاند در یکی از این اسارتها که گل در ترکستان اسیر شده است ، شاعر به یاد گل روح خود که در ترکستان دنیا اسیر شده ، می افتد: گلـی داری به ترکستان گرفتار به ترکی لایقت زانست گفتار (خسرونامه : ٣٤٢) هدف از اسارت روح در جسم ، متعالی کردن جسم و بازگشت این دو بـه مرجـع و اصـل خویش است همانگونه که گل (= روح ) در هنگام اسارت خویش خطاب بـه خسـرو (= تـن ) بصراحت به این هدف یعنی متعالی کردن خسرو اشاره کرده است : شدم خاکــی اگر تو سبزه داری چرا از خـــاک سر می بر نیاری برآی از خاک تا از خون برآیم ولیکن بی تو هرگز چون برآیم (خسرونامه : ١٦٢) عطار در تمام آثارش در جستجوی گوهر گمشده ای در دریای شناخت خداوند است بنـا بر این ، گم شدن گل در دریا، بهانه ای برای سخن گفتن از این هدف است : اگر در بایدت از خود برون شو به غواصی در این دریای خون شو در اول شو برهنه پس نگونسار چو غواصان نفس آنگه نگه دار (خسرونامه : ٢٩٤) علاوه بر این ، تناسب خصوصیات شخصیت های این اثر –گل و خسرو – با توجه به سیر تعلق روح به جسم در آثار عرفـانی (سـمنانی ، ١٣٦٩: ١٣٩و١٦٠-١٦١ و دایـه رازی ، ١٣٧١: ٨٤ و ١٠١-١٠٢) بیانگر رمزی بودن این اثر است ؛ گل شاهزاده ای اسـت کـه عاشـق فرزنـد باغبان میگردد و بیان این دوگانگی از زبان خود او چنین آمده است : چگونه ما دو را با هم توان داد که من شهزاده ام او باغبان زاد (خسرونامه : ٥٨) اگرچه بود گلــــرخ شاهزاده ولی شــه مات شد از یک پیاده (خسرونامه : ٦٠) انسان که جمع روح و جسم است از زبان عطار چنین توصیف شده است : چـــون بلند وپست با هم یار شد آدمی اعجوبة اسرار شد (منطق الطیر: ١٢) همین تفکر دوگانه در مورد خلقت ، که به نظر عطار متناقض نماسـت ، آدمـی را اعجوبـة جهان کرده است .