چکیده:
«آثارالوزراء» کتابی است تاریخی به زبان فارسی درشرح احوال وکارهای مهم وزیران، تالیف سیف الدین حاجی بن نظام عقیلی ازنویسندگان ودبیران دربارتیموریان درسدهٔ نهم هجری. وی این کتاب را میان سالهای 875 و 892 ﻫ . ق به نام و برای خواجه قوام الدین نظام الملک خوافی نوشته است. متن کتاب شامل دو مقاله است که مقالهٔاول مشتمل بردوازده باب و مقالهٔ دوم دارای چهار باب است.سوال مهم دربارهٔ مختصّات زبانی کتاب «آثارالوزراء»این است که این اثر تا چه حد ویژگیهای قرن نهم را داراست؟
آنچه به نظر میرسد این است که انشای کتاب «آثارالوزراء» به دلیل اقتباس مولف آن از کتابهای گوناگون،دارای سبکهای مختلف است. گاه سادگی و آراستگی و بلاغت شگفت انگیزابوالفضل بیهقی و استادش بونصر مشکان رابه یاد میآورد و گاه سجعها و موازنه ها و صناعتهای لفظی جامع التواریخ را از نظر میگذراند. گاه نیز انشای آن به سبک رایج و معمول روزگار نویسنده نزدیک شده،وسست و ناهموار و ناپخته میگردد.
درصدکاربرد لغات وترکیبات عربی نسبت به کتابهایی که درقرن نهم تالیف شده¬اندبیشتراست ولغات مغولی و ترکی بندرت دیده میشوند.جملات بصورت کوتاه بیان شده و گاهی مواردی ازاطناب درمتن کتاب مشاهده میشود.دراین مقاله سعی شده با تجزیه و تحلیل متن کتاب و با بهره جستن ازپیشینهٴتحقیق به بررسی سطح زبانی(آوایی،لغوی،نحوی)گزیده ای ازبابهای کتاب(جمعایکصدوشش صفحه)ازکتاب «آثارالوزراء» پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
بحث مختصات زبانی متن کتاب آثارالوزراء׃ الف - سطح لغوی ( lexical ) یا سبک شناسی واژه ها׃ ملاحظه و بررسی درصد لغات فارسی و عربی ، لغات بیگانه مـثلا ترکـی یـا مغـولی ،کهن گرایی (آرکائیسم ) از قبیل استعمال لغات کهن نزدیک به پهلـوی یـا لغـات قـدیمی مهجـور پارسی ، سره نویسی ، اسامی بسیط یا مرکب ، اسم معنـی یـا ذات ، حـروف اضـافه ٔ بسـیط یـا مرکب ، نوع گزینش واژه با توجه به محور جانشینی ، وسعت یا قلـت واژگـان ، متـرادف ، نـوع صفت است .
(همان ،باب هفتم ) ب – مخصوصا در مورد قیود و صفات واژهٔ عربی بکار میبرند: صـعب (بـه جـای سـخت )، عظیم (به جای بزرگ ) که از ویژگیهای سبک خراسانی است که دردوره های بعد این کلمات دراین مورد استعمال متروک شده است : چون مصیبتی به شما رسد از آن صعبتر دردل آرید تـا انـدوه آن مصـیبت بـر دل کـم گردد.
(همان ،باب چهارم ) ٧- لغات در معانی خاص ׃ بیش به جای بیشتر: این ویژگی تاقرن پنجم رواج داشته و از قرن ششم به تدریج کمترشده است ׃ گفـــتم :اندیشـــه ٔ خداوندبـــه همـــه حـــال راســـت باشـــد و بـــیش دم نـــزدم .
(همان ،باب اول ١٢- فعل مضارع ׃ الف – استعمال صیغه های مضارع شایستن و بایستن درمفهوم تام نه ناقص که از اواخـر قرن پنجم از میان رفت : و گفت ׃ شاید دولت او را بدین امر رهنمائی کرده چیزی معلوم نموده باشـدکه دیگـری نداند.