چکیده:
یکی از صورخیال که در شعر عرفانی ظهور کرد و در همینگونه از شعر نمودی بارز یافت، نماد است. قابلیت وسیع صورت نمادین برای پذیرفتن مفاهیم معقول، آن را به یکی از مناسبترین فرمها برای توضیح نسبی حقایق ناشناخته عرفانی و تجسّم تجربیات روحانی بدل ساخته است. نمادپردازی با طبیعت، از ویژگیهای بارز سبک مولاناست. به همین دلیل، تحلیل نقش اجزاء طبیعت در شکل¬گیری نمادها، همواره اهمّیتی ویژه دارد و بررسی نمادهای ساخته شده با طبیعت، از ضروریترین تحقیقها برای شناختن یکی از مهمترین بخشهای ادبیات ما که شعر و نثر نمادین است، به شمار میرود. بر این اساس، هدف این پژوهش، پس از مروری بر نحوه کاربرد این نمادها در شعر پیش از مولوی و تحلیل تفاوتها و تمایزهای این تصاویر در شعر مولانا، بررسی نمادهای طبیعی غزل او، توضیح دلیل کاربرد هر یک و تحلیل مفاهیم نهفته در ورای آنهاست. هدفی که با وجود تحقیقات بسیار درباره غزلیات مولوی، تاکنون در قالب پژوهشی مستقل و ناظر به جزئیات عرضه نشده است.
خلاصه ماشینی:
مفاهیم نهفته در ورای نمادها نیز بـه دلیل عرفان پخته تر او، ژرفا و گستردگی بیشتری می یابند: فرو رفتم به دریایی که نه پای و نـه سـر دارد ولی هر قطره ای از وی به صـد دریـا اثـر دارد زعقل و جان و دین و دل به کلی بیخبر گردد کسی کز سر این دریـا سـر مـویی خبـر دارد (دیوان اشعارعطارنیشابوری ،ص ١٤٢،غزل ١٨٨) گم شـدم در خـود نمیـدانم کجـا پیـدا شـدم شبنمی بودم ز دریـا غرقـه در دریـا شـدم سایه ای بودم از اول بـر زمـین افتـاده خـوار راست کان خورشید پیدا گشت ناپیـدا شـدم (٥٠٨٤٠٧) مولانا روند نمادپردازی در شعر عرفانی که با سنایی رسمیت یافت و با عطار تثبیت شـد، در شـعر مولانا بـه اوج تکـرار، تأکیـد، تنـوع ، تـأثیر، ابهـام و ژرفـا رسـید و از شـورمندی ، ناخودآگاهی ، عاطفه ، فردیت و نوآوری خاص مولانـا بهـره منـد شـد.
مولانا از پرنـدگان گوناگون نیز بهره جسته است ؛ به عنوان مثال ، از بلبل برای بیان حال عاشقان نالان ، از عنقـا وسیمرغ جهت توصیف وجود بی نشان معشوق ازلی و از باز و طوطی نیز برای تبیین اسـارت جان در قفس تن و دنیا، اندیشة عرفانی وحدت وجـود و وابسـتگی جـان بـه مبـدأ خـویش استفاده کرده است : ١-١- حیوانات بر خاکیان جمال بهاران خجسته است بر ماهیان طپیدن دریا مبارک است (کلیات شمس ، جلد ١، غزل ٤٥١) ماهی نماد سالکانی است که در بحر معرفت غوطه میخورند.