چکیده:
شاعران سبک آذربایجانی، علاوه بر نقش مهمی که در تغییرات سبکی و روی کار آمدن مختصات جدید سبکی در شعر داشتند، آراء و دیدگاههای خود را در ارتباط با شعر و شاعری و حتی نقد ادبی در بین آثار و تولیدات ادبی خود مطرح کردهاند.
این مقاله به طرح و بررسی این نظریات اختصاص دارد.
خلاصه ماشینی:
شناخت انسان شعر وسیله ای برای بیان ادراکاتی از طرف گوینده و ادراک بیاناتی از طرف مخاطب است ؛ در این تعامل هر دو طرف یک وجه اشـتراک بسـیار بـزرگ دارنـد و آن گـوهر انسـانی اسـت ؛ خودشناسی یکی از مهمترین فرایض در شرع ماست که مقدمة خداشناسی هم هست و یکی از شاخه های بین رشته ای که بـا ادبیـات و شـعر در ارتبـاط اسـت همـین علـم روانشناسـی می باشد: هر که خـود را چنـان کـه بـود شـناخت تـــا ابـــد ســـر بـــه زنـــدگی بفراخـــت فانی آن شـد کـه نقـش خـویش نخوانـد هـــر که این نقش خـــــواند بـاقی مانـد چـون تـو خـود را شـناختی بـه درسـت نگــذری گــر چـــه بگــذری ز نخســت (هفت پیکر ١٠٣) نظامی در خاتمة کتاب خسرو و شیرین بار دیگر به موضوع کمک شعر به شناخت اشاره میکند؛ او بر اساس پیوندی که شعر با شاعرش دارد، شعر خود را وسـیله ای بـرای تفهـیم و درک خود میداند و به هر کسی که علاقمند یافتن شناخت نسبت به نظامی اسـت ، توصـیه میکند که شعر او را بخواند تا نظامی را در لابلای ابیات بیابد: چـــو دانســـتم کـــه دارد هـــر دیـــاری ز مهــــر مــــن عروســــی در کنــــاری طلســـم خـــویش را از هـــم گسســـتم بـــه هـــر بیتـــی نشـــانی بـــاز بســـتم بــدان تــا هــر کــه دارد دیــدنم دوســت ببینــد مغــز جــانم را در ایــن پوســت اگر مـن جـان محجـوبم تـن ایـن اسـت وگــر یوسف شدم پیــــــراهن این است همــه پوشــیده ای بـــا ماســت ظــاهر چو گفتـی خضـر خضـر آنجاسـت حاضــر نظــامی نیــز کــاین منظومــه خــوانی حضـــورش در ســـخن یـــابی عیـــانی نهــان کــی باشــد از تـــو جلــوه ســازی کــه در هــر بیــت گویــد بــا تــو رازی پــس از صــد ســال اگــر گــویی کجــا او؟ ز هــر بیتــی نـــدا آیــد کــــــــه : هــا، او (نظامی ،خسرو و شیرین ، تصحیح وحید دستگردی ، ٤٤٥) از این ابیات بر می آید که نظامی علاوه بر این که شعر را وسیله ای برای جاودانگی نـام و یاد میداند، همچنین آن را وسیله ای برای ابراز «خود» شاعر و یافتن شناخت نسبت به شاعر در مقام نمایندة انسان ، میداند و البته این عقیده ، امروزه اساس یکی از مهمترین بحث هـای نقد ادبی ، یعنی «نقد روانشناسی » را تشکیل میدهد.