چکیده:
بیشتر توجه پژوهشگران بیهـقی به توان حقیقــتگویی و ایجــاز و اطناب بموقع و کارساز اوست که تاریخ را بصورت داستان دلچسب درآورده است، لیکن تـوجه به هـنر زبـانی و بویژه توان ترکیب سـازی او بـر سـبیل اشارت بوده است. در این مقاله سعی میشود به هنر ترکیب سازی بیهقی پرداخته شود. این جنبه هنر بیهقی بر مبنای آشنایی زدایی بویژه آشنایی زدایی زبانی تحلیل شده است. از دیگر مطالبـی که در این مقال به آن پرداخته شده است اینست که اکثر ترکیبات موجود در تاریخ بیهقی ساخته دسـت تـوانای نویسـنده مذکـور است. بیهقـی این کـار را در موقـعـیتهای متـفـاوت جهـان داسـتان هـم جهت ادای مقـصود و هم در جهت برجسته سـازی کلام خود انجام داده اسـت. ترکیب سـازی اشتقاقی بـدیع بیهـقی در ذیل عـنوانهاا یی چـون : ترکیبات ونددار و شبه ونددار، صفتهای فاعـلی و مفـعولی مـرکب، ترکیبات اسـمی، ترکیبات وصـفی، ترکیبات مصدری و کلمـات پیـوندی بررسـی و تحلیل شده اند. نتیجه کلـی این بررسی اینسـت که بیهـقی ترکیـبات بیشمار گوشنواز و خوش تراشی سـاخته است که بیانگر هنر مسـلط او در ساخت زبـان داستان است.از اینرو میتوان گفت که در کنار قدرت بیچون نویـسنده در پرداخت به حـقایق داستان و توصـیف حیرت انـگیز او از صحنه های گوناگون،خـلق ترکیـباتی بینظیر در عرصه زبان نیز صفت ممتاز دیگری برای بیهقی است.
خلاصه ماشینی:
که این سخن زبان شناسانه در مورد افراد ترکیب ساز مصداقی دارد و کاملا عینیت مییابد؛ مـثلا بیهقی در مثال زیر برای بیان موقعیت صاحب بریـد نیشـابور ترکیــب مکــانی «متــواری جای »را با گزیـنش واژة «متـواری » از امـکانات جانشـینی زبان و ترکـیب آن بـا پســوند مکانی «جای » به شکل چشمنوازی ساخته است :«در روز شـنبه هفتـم ذی القـعده ملطــفه رسید از بوالمظفر جمحی صاحب برید نیشابور، نبشته بود کـه بنـده ای از متـواری جـای نبشت .
»(بیهقی ،تصحیح خطیب رهبر) اما دو کلمة «گونه » و «نیـم » یکی بعـنوان پسوند و دیگری بعنوان پیشـوند بیشـترین کاربـرد را در ترکیب سازی بیهقی دارند، او توانسته با بکارگیری این کلمات ترکیبات بسـیار زیبا و دلنشینی ایـجاد کند که در زیر بمواردی از آنها اشاره شده است : ترگونــه (٤١٠)، پیــاده گونــه (٤٢١)، کاســدگونه (٤٢٤)، رنــج گونــه (٤٦٤)، آرام گونــه (٤٨١)،خلوت گونه (٤٩٩)، خجل گونه (٥٠٠)، خلق گونـه (٦١٧)، بیگـاه گونـه (٦٢٥)، ضـبط گونه (٦٤٧)،ابله گونه (٦٥٩)،نرم گونه (٦٨٨)، بیگنـاه گونـه (٧٠١)، مواضعــت گونـه (٧١٨)، وجــه گونــه (٧١٨)، مـــتوحش گونــه (٧٥٠)، متــــهم گونــه (٧٥٠)، مرادگونــه (٧٦٠)، مقدم گونه (٨٩٨) بالاگونه (٩٠٢)، صلح گونـه (٩١٧)، ایمـن گونـه (٩٣٤)، متربدگونـه (٤٦٥)، درجه گونه (٤٠٣).
» (بیهقی ، تصحیح خطیب رهبر) صفتهای فاعلی مرکب مرخم بیشتر برای توصیف ویژگیها و صفات افراد و اشـیا بکـار میرود نکتة قابل ذکر در کار بیهقی اینست که با وصف اشیا و افراد بمدد این ترکیبات تازه و خوش ساخت توجه مخاطب را بر میانگیزاند؛ در باب کسانی که در کار کردن کندی از خود نشـان میدهند و آهسته کار را پیش میبرند، چنین میگوید: «مردی دیداری و نیکو و کافی است اما یک عیب دارد که بسته کار است .