چکیده:
بعد از انقلاب مشروطه و بویژه پس از حرکت نیمایوشیج در تفسیر بنیادین شعر فارسی، جریانهایی گوناگون از دهه بیست به اینسو ظهور کردند که دارای مولفه ها و شاخصه های تقریبا متفاوتی بودند اما چون شکل و فرم آثار شبیه به هم بودند و در زبان و محتوا نیز نمیشد چیز چندان مرزی قائل شد، عموما به مقصود نرسیدند. اغلب این جریانها در شعرهای منثور اتفاق افتاد که معروفترین این جریانها عبارتند از: موج نو، شعر ناب ، شعر دیگر، شعر حجم ، شعر حرکت ، شعر پسانیمایی و همچنین در قالب غزل ، مدرن ، پست مدرن ، فرم ، کلمه ، خودکار و ... که نهایتا بدلیل عدم تجانس با شعر ایران و ذوق مردم ایران به سرانجامی مطلوب نرسیده اند. در این مقاله به معرفی این جریانها و ویژگیها و شاعران آنها پرداخته شده است .
خلاصه ماشینی:
جدا از مرارودی که بعنوان شاخصه های فکری و زبانی شعر او ذکر شده ، نباید از حرکتهای تازه و تلاش برای روشی دیگر و دال و مدلولهای متفاوتتر و همچنین صور خیال کم مانند او غافل بود هر چند بابا چاهی را بیشتر تئوریسین باید دانست تا شاعر اما تاثیر رفتار او بر زبان و دنیای اطراف بر دیگر شاعران هم عصر خود و نسل بعد از خود البته بصورت نامرئی نمیتوان نادیده گرفت ولی با اینهمه جریان پسانیمایی یا شعر در وضعیت دیگر نیز به سرانجامی خوشایند نرسید.
از این چهار تن جز هوشنگ ایرانی کسی نتوانست به موقعیت و اقبال برسد؛ هوشنگ ایرانی در دهۀ سی با پشتکار و انتشار بیانیه ها و شعرها با حرکتی سوررئالیستی توجه دیگران را به خود جلب کرد و به شهرت رسید، اما بدلیل مخالفت شدید او با نیما و همچنین عدم آمادگی جامعه برای نظریه های او نهایتا دست از فعالیت کشید ولی تاثیرش بر شعر بعد از او کاملا مشهود است که یکی از چهره های مطرح شعر معاصر، سهراب سپهری، از دست پختهای فکری اوست و جریان موج نو نیز بسیار متاثر از هوشنگ ایرانی بود.
با کمی درنگ میتوان دریافت که وجه اشتراک این جریانها بسیار و حتی مثل همند تا جاییکه گاه بر خواننده مفهوم نیست که چرا با این وجه تشابه نامگذاریهایی متفاوت صورت گرفته است ؟و دیگر اینکه هر شعری از این شاعران چنانچه از روی نقد و شناخت و اتصاف به یک جریان مطالعه شود، میتوان آن شعر را در هر جریانی قرار داد بی آنکه حتی خود شاعر اعتراض کند.