چکیده:
برخی معتقدند که انقلاب مشروطه، حکومت رضاشاهی، کودتای 28 مرداد و ... نسلی را که در حدود سالهای 1330-1360 در عرصه ادبیات بالیدند و آثار خود را خلق کردند، با بحران عظیم معرفتی و اعتقادی روبهرو ساخت و منجر به بروز ناامیدی در طیف وسیعی از روشنفکران متفکر ایرانی شد. این یاس افسار گسیخته موجب گردید تا کسانی چون هدایت، چوبک، صادقی و ... گونهای جدید از نوشتار را در حوزه ادبیات داستانی ایجاد و دنبال کنند که مبتنی بر دریافتهای روانشناسانه و فلسفی از روح انسان و ارتباط او با جهان مادی و عالم متافیزیک بود. شعله این آتش هیچگاه خاموش نشد و شرارههای آن به نسلهای بعد نیز سرایت کرد. این ساختار ذهنی جدید که به کشف سویه سیاه و تاریک روح بشری میپرداخت با مفاهیمی مانند: مرگ، زندگی، پوچی، تنهایی و گناه بخش بزرگی از ادبیات سالهای مذکور را تحت سیطره خود قرار داد و منجر به پیدایش سبک دورهای خاص با عنوان ادبیات پوچگرا گردید. در این جستار برآنیم تا گوشهای از درگیریهای ذهنی و ویژگیهای مشترک فکری و سبکی صادق چوبک و احمد محمود را با تاکید بر اثری خاص از هرکدام در گستره سالهای 30 تا 60 مورد تامل قرار دهیم.
خلاصه ماشینی:
پرسش از چیستی زندگی و محدودیتهای فلسفی - روان شناسی و جامعه شناسی در حوزه های مختلف انسان ، پرسش از ماهیت این جهان و شکاکیت در وجود جهان ماورایی؛ یعنی آیا فراتر از ماده و انرژی به جهانی دیگر نیز میتوان پای نهاد، اصلا جهانی که از نوع و سنخ دیگر باشد، امکان وجود دارد یا نه ؟ تا این پرسشها و فرضیه ها و دیدگاههایی که به موجب پرسشهای مذکور ایجاد میشوند پاسخ نیابند ذهن و ضمیر آدمی را آرام نمیگذارند، لذا در این جستار میکوشیم به پاره ای از دغدغه های نویسندگان دهه های ٣٠ تا٦٠ بپردازیم زیراکه شیوع و بازتاب آن دغدغه ها در آثار آفریده شدة این قلمرو، منجر به پیدایش سبک دوره ای خاص گردیده است که با نگاه کلاسیک و سنتی ما به انسان و زندگی تفاوتی جدی دارد.
نیهیلیسم ، غفوری: ٣٩) و آن را در برابر بیاعتباری همۀ آن اموری قرار میدهد که زمانی در نظر انسان مقدس بوده است ، ولی به سبب دخالتها وکجرویهای آدمی مسیر انحرافی در پیش گرفته اند، لذا انسان پوچگرا را انسانی میشمارد که به جهت ناامیدی همه چیز را نفی میکند و دیگر آیین و قدرتی را به منزلۀ الگوی برتر برنمیتابد.
در حقیقت «گفتار درونی» شیوة روایت پردازی چوبک در این رمان است ، به طوریکه دیگر شخصیتهای آن نیز با ارائۀ اندیشه های خود در قالب گفتار درونی به تیرگی فضای داستان مدد میرسانند و به کمک شخصیت اصلی میشتابند.
در واقع در جامعه ای که چوبک میآفریند، از نگاه ابزاری انسانها درشت نمایی شده است ؛ یعنی آنها عموما در خدمت آن لحظه یا آن هدف خاص قرار میگیرند، انگاره ها گم میشود، ارزشها فرومیریزد، مهربانیها رنگ میبازد و انسان در دره ای پوچ و بیانتها پرتاب میشود و با تمام وجود وازده و ویران میگردد به گونه ایکه حتی جست وجوی معنا را در خود احساس نمیکند.