چکیده:
نظریه حوزه های معنایی یکی از نظریات مطرح در معنی شناسی ساختگراست. حوزه معنایی مجموعهای است از واژهها که مشخصه معنایی خاصی موجب باهمآیی آنها میشود. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که چگونه میتوان این نظریه را در مطالعات سبکشناسانه بهکار گرفت. میتوان از این نظریه در مطالعات معنیشناسانه ادبیات، از جمله سبک شناسی معنایی، بهره برد. معنی شناسی آثار ادبی و سبک شناسی معنایی تمرکز خود را بر وجود یا عدم معناهای فردی در برابر معناهای عمومی قرار میدهد، معناهای فردی خاصی که وقوعی قاعده مند در متون ادبی دارند. این پژوهش، ضمن بیان مبانی این نظریه در معنیشناسی، با تحلیل نمونهای، کارآمدی این نظریه در مطالعات ادبی را نشان میدهد و تحلیل حوزه های معنایی را رهیافتی تازه در مطالعات سبکشناسانه معرفی میکند.
Semantic-field theory is a structuralistic theory in semantics. A Semantic field is a collection of words in which a special semantic component cause collocation between them. This study sets out to answer this question that how could be this theory applied in stylistic studies? This theory could be applied in semantic studies of literature, especially in meaning stylistics. The semantic study of literary works and meaning stylistics focus on being or not being existed individual meaning which is frequently seen in literary texts, versus general meaning. Introducing the principles of this semantic theory, this study, by analyzing a sample, shows the efficiency of applying this theory in studying literature and introduce semantic-field analysis as an approach in stylistic studies.
خلاصه ماشینی:
همین مسأله موجب میشود واحدهای تحقیق نیزکه باید مورد مطالعۀ معنیشناسانه یا نشانه شناسانه قرار گیردروشن نباشد؛ یعنی مشخص نیست که مقصود از معنی چیست ، قرار است به معنای کدام یک از واحدهای متن (واژه ، جمله ، بند، و غیره ) پرداخته شود، و روش استخراج و تحلیل دادهها چیست .
برای نیل به پاســـخ این پرســـش ، نگارندگان میکوشـــند مبانی نظریۀ حوزه های معنایی را، بدون پرداختن به اختلافات و پیچیدگیهای آرای نظریه پردازان آن ، بحد ضـــرورت معرفی کنند و روش به کارگیری آن را در مطالعات ادبی، با نمونه ای عملی، نشــان دهند و بر گونه ای از ســبک شــناســی تحت عنوان «سبک شناسی معنایی» که نظام معنایی آثار ادبی را از منظری سبک شناسانه مورد مطالعه قرار میدهد تأکید کنند.
کنیم قواعد معنایی زبان را شکسته ایم ، که این کاهش قواعد معنایی ممکن است موجب ادبیت متن شود؛ مثلا اگر بگوییم : «عشق در مکتب او درس میخواند»، قاعده کاهی معنایی ایجاد کرده ایم ؛ یعنی واژة «عشق » را دارای مشخصۀ [+ انسان ] دانسته و با اسمهایی که واقعا دارای این مشخصه اند در یک حوزه قرار داده ایم و بدین ترتیب پس از ترکیب با فعل «درس خواندن »، که آن هم نســـبت به مشخصۀ گفته شده نشانداراست ، قواعد معنایی را نقض کرده ایم (دربارة قاعده کاهی معنایی ر.
او بر اساس این نظریه حوزه های معنایی غزل سعدی را برای سبک شناسی غزل او بررسی کرده است .
باید توجه داشت که مطالعۀ آثار ادبی بر اساس این نظریه آن دسته از مشخصه های معنایی را که وقوعی قاعده مند دارند، و نه استثنائی، بررسی میکند.