چکیده:
نقد جامعهشناختی، روانشناختی، زیباییشناختی، تطبیقی، اخلاقی و تاریخی و سایر شاخههای نقد ادبی، که جای نقد صوری و کلاسیک را گرفتهاند، وجود مناسبات تنگاتنگ میان ادبیات و علم و جامعه را اثبات میکند. نمیتوان ادبیات را -که به گفتة لوکاچ، واقعیات اجتماع را بازتاب میدهد- قائمبهذات دانست، فقط به جنبههای درونی متن ادبی پرداخت و به عوامل بیرونی و فرامتنی، بهویژه گفتمان متن و جامعه، اهمیت نداد. جامعهشناسانْ جرم را پدیدهای اجتماعی و، از نظر جامعهشناسی، تفسیرپذیر میدانند؛ پدیدهای که به وضعیت و ساخت فرهنگی جامعه بستگی دارد و نمیتوان علتی استثنایی برای وقوع آن جست. جرم و مجازات مجرم بهعنوان بخشی از حوزة اجتماعی زندگی انسان، از دیرباز از دغدغههای ادبیات بوده است که اندیشمندان آن را نیز نهادی اجتماعی و تابع نظامهای اجتماع میدانند. نقد ادبیِ جامعهشناختی که به فراخور از جامعهشناسیِ جرم نیز بهره میبرد، در بررسی و تحلیل آثار ادبیای که به مقولة جرم و مجازات آن پرداختهاند، اهمیت بسیاری دارد. مقالة حاضر بر آن است تا از این منظر به یکی از بارزترین آثار ادبی جهان در این حوزه -جنایت و مکافاتِ فیودار داستایِفسکی- و دغدغهها و نظرگاههای جامعهشناختی این نویسندة بزرگ روس بپردازد.
Of The Society That Deserves Raskolnikov Sociological, psychological, aesthetical, comparative, ethical, historical and other branches of literary criticism that have gradually replaced the classical trends of critique, well prove the close and intertwined relationship of literature, science and society. Literature that as Lukacs says, reflects the reality, can’t be considered autonomous or be studied just based on intertextual elements, putting aside extratextual elements and in particular text’s relationship with the society. Sociologists find crime a social phenomenon and from sociology point of view, interpretable. Crime is a phenomenon highly dependent on the cultural and sociological structures and conditions, for whose happening an exceptional cause can’t be sought. Crime and punishment as a main part of human social life, has long been a matter of concern for literature, while it should be noted that literature itself is believed to be a social unit, subject to social order. Sociological literary criticism employs sociological criminology rules to study and interpretation of literary works on crime and punishment. In current article we aim to shed more light on one of the greatest novels of time -Fyodor Dostoevsky’s Crime and Punishment- from sociological criminology point of view and based on Dostoevsky’s concerns and sociological viewpoints.
خلاصه ماشینی:
راسل مک نیل ، ادب پژوه و استاد دانشگاه ونکوور که سلسله مقالات و سخنرانیهایی دربارۀ دیدگاه های جامعه شناختی داستایفسکی ارائه کرده است ، باور دارد داستایفسکی در جنایت و مکافات این ایده را میپروراند: گسترش نیهیلیسم روسی که بر پایۀ پوزیتیویسم استوار است و آنچه را با روش عقلانی اثبات شدنی نباشد مردود میداند و نفی همه چیز مفیدترین کاریست که سراغ دارد، برای جامعه زیان آور است و جز رنج و آشوب و جنایت و جانی به همراه ندارد و لوژین و راسکولنیکاف و سویدریگایلاف هر سه گواه این داعیه اند (مک نیل ، ٢٠٠٢: ٣).
البته باید اشاره کرد که دربارۀ راسکولنیکاف چندگانگی انگیزه مطرح است و به راحتی نمیتوان از کنار چنین پرسش هایی گذشت : آیا راسکولنیکاف پول را برای کمک به خانواده اش میخواهد؟ آیا هدفش رسیدن پول پیرزن رباخوار به کلیساست ؟ آیا خودش نیاز شخصی مبرمی به پول دارد؟ آیا الگوهایی که او برای خود برگزیده است ، وی را به سمت جنایت رانده اند؟ آیا درصدد است مفهوم ابرانسان -ناپلئون را به آزمایش بگذارد؟ آیا اتاق خفه و بسته اش که به صندوقخانه میماند او را به سوی جنایت سوق میدهد؟ آیا پای اهریمنی در میان است و او هم مانند قهرمانان اهریمنان ، جن زده شده است ؟ یا صرفا میخواهد بین خود و جامعه ای که از آن جدا افتاده پل بزند و به هر راه ممکن به زندگی اجتماعی برگردد؟ یا همان طور که داستایفسکی میخواهد به خواننده اش بقبولاند نیهیلیسم و تضاد آن با طبیعت انسان تنها گناهکار داستان است ؟ مثلا نقش الگوهایی که انسان برمیگزیند در کردار و اعمال و تصمیمات وی بسیار مؤثر است .