چکیده:
علت غایی در سیر تفکر فلسفی همواره محل بحث و گفتگوی موافقان و مخالفان بوده است. پژوهش حاضر به روش مطالعات تطبیقی و با هدف دست یابی به شناخت بهتر این مسئله به مقایسه ی نگرش ابن سینا، فیلسوف مشائی مسلمان و لایب نیتس، فیلسوف عقل گرای غربی پرداخته است. ابتدا دیدگاه ابن سینا پیرامون علت و معلول، جایگاه علت غایی، رابطه ی آن با علت فاعلی و پاسخ به اشکال غایت افعال الهی و سپس دیدگاه لایب نیتس در زمینه ی علیت به طور کلی، جایگاه علت غایی و ضرورت آن و رابطه ی آن با علت فاعلی مورد بررسی قرارگرفته است. ابن سینا علت غایی را به عنوان یکی از علل وجودی معرفی نموده است و لایب نیتس در قالب اصل جهت کافی و مبتنی بر اصل کمال.لایب نیتس بر خلاف ابن سینا علت غایی را بر علت فاعلی برتری داده است. هر دو متفکر به نوعی احیاکننده ی علت غایی هستند؛ ابن سینا با پاسخ دادن به اشکالات علت غایی و لایب نیتس با پی بردن به نقص فلسفه ی دکارت و دفاع از حکمت الهی.
خلاصه ماشینی:
ابتدا ديدگاه ابن سينا پيرامون علت و معلول ، جايگاه علت غايي، رابطۀ آن با علت فاعلي و پاسـخ بـه اشـکال غايـت افعـال الهـي و سـپس ديدگاه لايب نيتس در زمينۀ عليت به طور کلي، جايگاه علت غايي و ضرورت آن و رابطۀ آن با علـت فـاعلي مورد بررسي قرارگرفته است .
اهم نتايج به دست آمده عبارت از اين است : ابن سينا علت غـايي را بـه عنـوان يکي از علل وجودي معرفي نموده است و لايب نيتس در قالب اصل جهت کـافي و مبتنـي بـر اصـل کمـال .
در ايـن او همچـون سـقراط معتقـد بـود شـناخت غايـت ، پژوهش ، علت غايي از نظر ابن سينا و لايب نيـتس مخصوص خداوند اسـت و مـا قـادر بـه شـناخت مورد بررسي تطبيقي قرار گرفته است .
پس غرض به معناي سوم نيز عليت نفي ميشود و ميتوان گفت : خداونـد از آنجـا کـه در نظر لايب نيتس «علـت ، تـأثير واقعـي يـک غني مطلق است ، غرض زايد بر ذات ندارد تا فعلي جوهر بر جوهر ديگر نيست بلکه صرفا نسبت فعل را براي نفع خود يا نفع غيـر يـا نيـک بـودن فعـل در يکي با انفعال متناظر آن در ديگري است .
در نگـاه وجودشناسـانه بـه اوست اما اگر افعـال خداونـد داراي غايـت باشـد عليت ، بحث از علت وجودي و عامل ثبوت معلول (خواه غايت فاعل يا غايت فعل ) مستلزم نيازمنـدي است ، حال آنکه در نگـاه معرفـت شاسـانه ، علـت ، و نقص در ذات اوست ، در حالي که لايـب نيـتس ، صرفا توجيه و دليل رخ دادن يـک پديـده و متـأثر خداوند را کامل ترين جوهر و داراي فعليت محض شدن يک شيء است ، صرف نظـر از ايـن کـه فـي ميداند.