چکیده:
آموزه «توحید» از جملة اصلهای مورد تاکید همة ادیان الهی بوده و در میان آنها، تنها یهودیت و اسلام دارای توحید خالص و ناب هستند. ازآنجاکه ابنمیمون در یهودیت و علامه طباطبائی در امامیه، نقش بسزایی در شکوفا کردن تعالیم دینی داشتند، این مقاله به روش تطبیقی ـ تحلیلی، پس از ارائة دیدگاههای این دو دانشمند بزرگ از براهین توحید، نقاط اتفاق و اختلاف آنان را بیان، مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. تنها استدلال ابنمیمون برای توحید، بساطت ذات الهی است. اما با وجود اینکه مهمترین برهان علامه طباطبائی، صرافت وجود الهی است، ولی برهان بساطت و براهین دیگر را نیز برای توحید اقامه کرده است. ابنمیمون، اشکالاتی بر براهین توحید وارد کرده است که این تحقیق بیانگر آن است که هیچیک از آنها، بر تقریرهای علامه طباطبائی از برهان تمانع و تغایر وارد نیست.
خلاصه ماشینی:
اما با وجود اینکه مهمترین برهان علامه طباطبائی، صرافت وجود الهی است، ولی برهان بساطت و براهین دیگر را نیز برای توحید اقامه کرده است.
برایناساس، مسئلة اصلی این مقاله، عبارت است از: «از نگاه ابنمیمون و علامه طباطبائی، مهمترین استدلال برای آموزة توحید کدام است؟» و دیگر اینکه: «آیا نقدهای ابنمیمون بر برهان تغایر و تمانع که از سوی متکلمان اسلامی برای توحید اقامه شده است، با توجه به دیدگاه علامه طباطبائی وارد است، یا نه؟» برای پاسخ به پرسشها، ابتدا دیدگاه این دو اندیشمند را در باب توحید و براهین آن بیان کرده، سپس آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهیم.
دلیل تمانع: اگر برای عالم دو اله وجود داشته باشد؛ جوهر خدایی، از دو حالت بیرون نیست: یا خالی از هر دو ضد است و این محال است، و یا هر دو ضد، در یک زمان و در موضوع واحد در او جمع هستند.
ابنمیمون در پایان مطالب میگوید: با وجود استدلالهای تفصیلی، که از ناحیة متکلمان برای بحث توحید آورده شده است، اما باید گفت: نیازی به چنین استدلالاتی نیست؛ زیرا امر مقبول در شرع، یگانه بودن خداوند است و فطرت انسانها نیز این وحدت را درک میکند.
آنچه از مقدمات فوق، بهویژه مقدمة بیست و یک، و نیز آنچه از دیگر مطالب ابنمیمون دربارة توحید (ابنمیمون، 1972، ص 115، 124و135) استفاده میشود، این است که استدلال اصلی او بر توحید، بساطت ذات خداوند و محال بودن ترکیب در ذات اوست.