چکیده:
فلسفه سیاسی ابنسینا دارای اصول و مؤلفههای منحصر بهفردی است که بهرغم نقش بیبدیل آن در تبیین فلسفه سیاسی اسلامی، کمتر مورد توجه قرار گرفته است. برای فهم و تبیین درست فلسفه سیاسی وی ضرورت دارد تا تمامی آثار وی بررسی شود. پژوهش حاضر، با روش توصیفی و تبیینی، به بررسی اصول و مؤلفههای فلسفه سیاسی ابنسینا پرداخته است. فلسفه سیاسی ابنسینا بر بستر بنیانهای اساسی چون هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی استوار است. ابنسینا در طرح فلسفه سیاسی خود منابع شناخت را متعدد میداند و از روشهایی چون، برهان، عقل، حس، تجربه و وحی یاری میگیرد. توجه ویژه به رهبری جامعه، پیوند میان نبوت و سیاست، اصالتدادن به شریعت نسبت به سیاست و تبیین شیوه جانشینی نبیرا میتوان از مهمترین شاخصهای فلسفه سیاسی وی بهشمار آورد. ایشان راه نجات جامعه را استقرار نظام سیاسی عقلانی برآمده از شریعت معرفی میکند. او هیچگاه واقعیتهای خارج از ذهن را انکار نمیکند و تمامی حکومتهای موجود را از نوع تغلبیه و مردود میداند.
خلاصه ماشینی:
اين نوع انسان شناسي و ارتباط دادن آن با قوانين وضع شده در سطح جامعه و چگونگي توفيق انسان با توجه به وجود شرور در زندگي انسان ها و عنايت خداوند، درنهايت به برهان وجوب نبوت و رابطه نبوت با سياست در فلسفه سياسي وي منجر ميشود؛ بنابراين ، نتايج مهم و گسترده اي از سياست مدن و رابطه سياست و نبوت استنباط ميشود که موجب ميشود تا همواره نگاه به عالم بالا در بطن و متن مباحث فلسفه سياسي او خودنمايي کند؛ چرا که از نظر وي مردم صلاحيت وضع قوانين را ندارند و تنها قانون عادلانه ، قانون الهي است که از سوي خداوند متعال توسط پيامبر براي عموم مردم ارائه ميشود(ابن سينا، ١٣٧٧، ص ٣١٩ـ٣٢٢).
ابن سينا حکمت عملي را نيز به چهار نوع تقسيم ميکند و علاوه بر سه نوع قبلي، علم معرفت نزول وحي، پيامبرشناسي و امام شناسي را به عنوان علم تشريع و تقنين به عنوان رکن چهارم فلسفه سياست قرار ميدهد و معتقد است براي صناعت تشريع همانند علم اخلاق بايد باب جداگانه اي در نظر گرفت به طوريکه کيفيت قانون گذاري را نبايد امري تلفيقي و محصول عقل بشر به شمار آورد؛ چراکه قانون گذاري از جانب خداست و هر انسان عاقلي نميتواند به آن اقدام کند(همان ، ص ٧ـ٨).