چکیده:
بسیاری از حکایات آمده در نسخ خطی، چاپ و ترجمههای متفاوت هزار ویکشب جواهراتی از شگردهای حکایتپردازی در سنّت ادبی مشرق زمیناند. حکایات اصلی بسیاری با ساختار پیچیده و جذّاب و حکایات فرعی فراوانی که هنرمندانه در خلال حکایات اصلی جاگرفتهاند. برای ارزیابی و درک نزدیک چنین اثری که حکایتپردازانش طی شش قرن، گسترهای از شرق به غرب جهان اسلام را سیرکرده و آن را تدوینکردهاند، باید جهان فرهنگی چندگانه نهفته در خود اثر و نیز «بدهبستان» هایی که در فراگرد انتقال به دیگر ملل را تجربهکرده، بشناسیم. از اینرو نگاهی دوسویه به شگردهای درونمتنی و بینامتنی ضرورتی انکارناشدنی است تا از یکسو کارکرد حکایت فرعی در کنار حکایت اصلی آشکار شود و از دیگر سو فرآیندی که طی آن یک حکایت فرعی توانسته در حلقههای داستانی متفاوت بهکار رود، شناخته شود. پژوهش حاضر به روش تحلیلی توصیفی، سندکاوی و استناد به متن، ناظراست به بحث درباره سه حکایت درونه ای از شگردهای درونمتنی گرفته تا رهیافت بینامتنی و شرح چگونگی جرح و تعدیل آن ها و نیل به این دستیافت که حکایات مذکور در راستای حفظ و تداوم سنّت حکایتپردازی بینالمللی، گرچه در ظاهر تغییراتی یافتهاند، اما بنیان ثابت خود را کماکان حفظ کرده اند.
خلاصه ماشینی:
2 پژوهش حاضر، به خلاف آنچه گفتـه شـد، بـه حکایـات درونـه گیـریشـده در «ایـوب و فرزندان » و بررسی سه شگرد حکایت پردازی ٣ در آن ها یعنی شکاف ، تعلیق و موتیـف آشـنا میپردازد تا نشان دهد فرآیند تشخیص حلقه های اتصـال درون متنـی و بینـامتنی، از یـک سـو منجر به خلق فضایی میشود کـه در آن مخاطـب احسـاس خوشـایندی خواهـدداشـت و از سوی دیگر چرخش غیرمنتظرة وقـایع در خـلال حکایـت ، توجـه وی را جلـب و بـا معرفـی چیزهای تازه او را سرگرم میکند و خواهیم دید که اگر نگـوییم همـه ، بسـیاری از حکایـات کتاب دراتصال به شبکۀ منسجم سـنت بـین المللـی حکایـت ، دلیـل مـوجهی بـرای شـمول و تکرار مفاهیم آشنا از دیگـر قصـه هـا دارنـد؛ تـوجیهی کـه بـیگمـان تصـدیق خواهـدکـرد حکایـت پـردازان بـینـام و نشـان هزارویـک شـب نـه گردآورنـدگانی سرسـرینگـر، بلکـه شفاهیسرایانی فرهیخته و در جهان روایتگری حکایت پردازانی چیره دست بوده اند.
See: ST Motif Help )،ATU index: lying ٢٠٧٥-٢٠٢٩ ,١٩٦٥ tales)؛ لذا از حیث طبقه بندی، حکایت کـافور عناصـر متعلـق بـه دست کم سه گونه از حکایات بین المللی یعنی تیپ ١٣٥٣ «پیرزن دردسرسـاز» The Old ) (Woman as Trouble-maker ، ٢٠٤٠ «اوج وحشت » (Climax of Horrors) و ١٦٣١« اسـبی کـه از روی کنـدة درختـان نمـیپـرد» Horse which will not go) (over treesرا با هم آمیخته است ، زیرا در فرآیند بینامتنی بیش از همه مشترکات موتیف (دروغ منجر به حوادث زنجیره ای عموما با پایان مرگ ) را حفظ کرده اند.