چکیده:
سیاست و روابط بینالملل عرصه پویایی و تحول است و ادراک و فهم جدید از سیاست خارجی کشورها ضرورتی گریزناپذیر است. تاریخ نشان داده که رفتار و کنشگری روسیه به عنوان یک بازیگر مهم نظام بینالملل در گستره سیاست خارجی هیچگاه خطی، یکسان و یکنواخت نبوده است. در همین راستا هدفاینپژوهش آن است تا ضمن شرح پدیدارشناختی تحولات سیاست خارجی روسیه، بنیادهای اندیشگی سیاست خارجی نوین روسیه و جایگاه ایران در این سیاست را با محوریت اندیشههای «الکساندر دوگین»، فیلسوف سیاسی معاصر روسیه قابل فهم سازد. پرسش اصلی مقالهاز این قرار است که «ماهیت تحولات سیاست خارجی روسیه چگونه قابل درک میباشد؟» فرضیهی مقاله اینگونه تدوین یافته که «به تناسب غلبه تعریف خاصی از زیست جهان، سیاست خارجی روسیه متحول میشود. بر این اساس، با تسلط اندیشه نو اوراسیاگرایی، روسیه واجد فرهنگ و تمدنی بیمانند قلمداد شده که در مقابل فرهنگ غربی قرار دارد. بنابراین، روسیه باید در سیاست خارجی ریشهها و جایگاه استراتژیک خود را بازیابد و به مثابه یک فرهنگ مستقل اقدام به بازیافت تاریخی دشمنان و دوستان و تقریر جدید از سیاست خود نماید. با این وجود، تحول در سیاست خارجی صرفاَ محصول نظامهای فکری نیست و دولتمردان روسیه بر اساس یک عقلانیت استراتژیک، هرگاه در چارچوب منافع ملی خود بایسته دانستهاند با برگزیدن یک رویکرد عملگرایانه و بهره جستن از چالشهای منطقهای و جهانی و همکاری با همه بازیگران بینالمللی به بیشینهسازی منافع خود پرداختهاند.» چارچوب نظری این پژوهش پدیدارشناسی و یافتههای آن به شیوه توصیفی- تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
از این منظر روسیه کشوری نیست که صرفا حوزه ژئوپلیتیک خود را در منطقه اوراسیا تعریف کـرده باشـد، بلکه بیش از منطقه اوراسیا بر بعد جهانی جایگاه میان غرب و شرق تاکید مـینمایـد کـه میبایست با کانون های متعدد قدرت در جهان تعاملی همسنگ داشته باشد.
در این دوره نگاه به ایران به عنوان یک کشور اسلامی تحت تأثیر تهدید قلمداد شدن اسلام برای جوامع غربی - به ویژه برای منافع روسیه در آسیای مرکزی - قرار گرفته و / تنها به صورت یک منبع تجاری محسوب میشود که در اولویت نیز قرار ندارد؛ زیرا که در حوزه اقتصادی نیز ارتباط عمیقی با غرب برقرار است .
در این زیست جهان ، ایران همانند سایر کشورهای خاورمیانه در شرق گرایی رایج در سیاست خارجی روسیه فاقد جایگاه استراتژیک است .
برای مثال ، کنشگری و تحولات اخیر در سیاست خارجی روسیه بویژه در بحران اوکراین ، جنگ داخلی سوریه و نوع تعاملش با دولت های غربی و کشورهای خاورمیانه که عرصه سیاست جهانی را نیز تحت تاثیر قرار داده است میتوان ناشی از تحول در نگاه به زیست جهان غالب (نو اوراسیاگرایی) در سیاست خارجی روسیه قلمداد کرد.
در واقع تاکید بر زیست جهان اوراسیاگرایی به همراه قواعد و ارزش های جدید که از آن با عنوان « نو اوراسیاگرایی» یاد میشود، زمینه ساز تحول در «نظام کنشی» و رفتار سیاست خارجی روسیه شده است .